گاهی اوقات برایمان پیش آمده که در مقابل خـواسته دیگران،برخلاف میل باطنی جواب مثبت داده و درخواست آنها را قبول کرده ایم.
چه راهکار یا روشی را پیش بگیریم که بتوانیم به راحتی جواب منفی بدهیم و مجبور نشویم که به طرف مقابل دروغ بگوییم؟
بلی برای من هم خیلی پیش آمده ولی من هم دغدغه این را دارم که باید بیاموزیم که نه بگوییم و گاهی این نه گفتن های برابر هزار بله گفتن، گاهی کسی ماشینم را میخواهد وقتی دوباره برایم میآورد میبینم خط خطی شده نادم میشوم ازینکه چرا ماشینم را دادم و خیلی زیاد است مسائل شبیه این، خوب بلاخره باید اینکار را یاد بگیریم ولی خیلی سخت است باید خیلی سخت دل باشیم که اینکار را کنیم.
من تا یکسال پیش با این صحبتتون موافق بودم در مورد اینکه گفتید: باید خیلی سخت دل باشیم که درخواست کسی رو رد کنیم تا اینکه به پیشنهاد یه دوست عزیز کتابی رو مطالعه کردم که دیدگاهم رو در این زمینه به کلی متحول کرد،البته نمیتونم بگم که صرفا با خواندن یک کتاب میشه مهارت لازم برای “نه گفتن” رو بدست بیاریم ولی وقتی به این مساله آگاه میشیم که پذیرفتن هر درخواستی نه تنها نشانه ی رئوف بودن،بخشندگی و دل رحمی نیست،بلکه نشانه ی یکی از ضعفهای شخصیتی ماست، دست کم “خود فریبی” رو کنار میزاریم و این شروع مبارزه هست …
میخوام مطالعه این کتاب بسیار ارزشمند رو به همه ی دوستان پادپرسی خودم- که خیلی بیشتر از اینکه گله و شکایت از دوستان و اطرافیان داشته باشن،دغدغه ی شناخت و اصلاح ضعفهای شخصیتی خودشون رو دارن - توصیه کنم و خیلی خوشحال میشم که اگر کسی این کتاب رو مطالعه کرده در موردش اینجا صحبت کنه
عنوان کتاب اینه: باج گیری عاطفی
(وقتی اطرافیان از ترس،تعهد و احساس گناه برای استثمار شما استفاده میکنند)
نوشته ی دکتر سوزان فوروارد-ترجمه ی خانم منیژه شیخ جوادی
نوشته ی پشت جلد کتاب اینه:
باج گیری عاطفی شکل بسیار موثری از تسلط بر دیگران است که در آن نزدیکانمان تهدیدمان میکنند در صورت بی توجهی به خواسته هایشان ما را تنبیه خواهند کرد.این باج گیران خوب میدانند که رابطه با آنها تا چه اندازه برایمان اهمیت دارد. از آسیب پذیری ما و از عمیق ترین رازهایمان آگاهند. این افراد میتوانند والدینمان باشند یا همسرمان،رئیس و همکارانمان، و یا دوستان و دلدادگانمان. آنان با وجود علاقه ای که به ما دارند، از این روش استفاده میکنند تا پاداش لازم را کسب کنند: اطاعت و تسلیم ما