من برداشتم از "پرسشی که به بحثهای سلیقهای منجر شود، خوب نیست.“اینه که، پرسش ها باید خنثی مطرح بشن. مثلاً پرسش " با طرح خیلی خوبی که برای جداسازی بچه ها در مدارس مطرح شده، موافقید؟” سوالیه که کاملاً داره به خواننده جهت میده و البته باعث میشه بیشتر از اینکه سراغ جواب مناسب بریم واکنش و به نوعی سلیقه مون رو بروز بدیم.
بعضی پرسشای خوب آدمو زودی میبرن سراغ تجربه و دانشی که داره. بعضی وقتا استفاده از عناصر ملموس، برای پرسیدن خیلی موثر میتونه باشه. مثلاًً من خودم پرسش زیر رو خیلی دوست دارم چون وقتی خوندمش زودی چیزایی که خونده بودم رو به یاد آوردم:
با خوندن ملاک هایی که از پرسش خوب اینجا نوشته شده، اسمِ پرسشهای تمیز به ذهنم رسید.
آیا برای پرسش خوب علاوه بر تمیز بودن اون، داشتن نگاهِ جدید به مسئله، ملاک است؟
یا اینکه در بعضی موارد، پرسش ها تمیز و دارای نگاه جدید اند ولی با یک گوگل ساده به جواب میرسن آیا این موارد هم ممکنه جزء پرسش های خوب به حساب بیان؟
راستش منم گاهی سر دوراهی می مونم سوالم رو در گوگل بجویم یا در پادپرس بسازم.
معمولاً سوال هایی که بحث دو طرفه لازم داره و فقط برای راه انداختن کارها و نیازهای روزمره نیست رو تو پادپرس میذارم، هر چند سوال بنظر ساده بیاد.
من حس میکنم باید کلی به خصوصیات نوشته (پرسش یا پاسخ) نگاه کنیم. به همین خاطر برای بیان دیدگاه خودم، یه چیزی رو تعریف میکنم به اسم ضریب کیفیت Q. این ضریب به قدرت نوشته و ارزش مفاهیمی که در اون هست، مستقل از ظاهر، نگارش و چیزهائی از این قبیل، برمیگرده. برای مثال، پرسش با جواب واضح، ضریب کیفیت پائین داره و پرسش با چالش عمیق، ضریب کیفیت بالائی داره.
مسائل ظاهری رو با P نشون میدم و فرض میکنم، هر دوتای این کمیتها در مقیاس بین صفر و یک، برای هر پرسشی قابل اندازهگیری هستن. میشه گفت که نوشته خوب، نوشتهای هست که PQ>0.5 رو داشته باشه (حد پائین رو میشه عوض کرد). نکته این هست که وقتی کیفیت بسیار پائینه، ظاهر پرسش کمکی به ارزش اون نمیکنه. برعکس وقتی ظاهر بسیار پائین هست، کیفیت بالا قابل عرضه نیست. در عوض، برای پرسشهای ارزشمند، میشه از میزان متوسطی شلختگی ظاهر صرفنظر کرد. این سیستم چه کمکی به اینجا میکنه؟ به نظرم میشه رابطه مستقیمی بین ظاهر و تعداد آدمهائی که جذب میشن پیدا کرد. ولی کیفیت، رابطه مستقیمی با حفظ بلندمدت آدمهای جذب شده داره. اگر مجموعهای از پرسشها قرار هست که کمک کنه به جذب و حفظ آدمها از بیرون، رابطه بالا میتونه کمک کنه.
مسائل ظاهری قابل اندازهگیری در لحظه هستند، ولی ضریب کیفیت، در طول زمان خودش رو بهتر نشون بده. همه نوشتههای یه موضوع، از نظر تعداد و زمان پایداری، میتونه بهمون معیاری از کیفیت موضوع رو بده. فکر کنم پادخان قرار هست به نحوی به پرسشهائی با Q بالا نگاه کنه تا با افزایش کیفیت ظاهری، ارزش کلی رو بالا ببره. اینکه به این شکل نگاه کنیم به نوشتهها، این خوبی رو داره که معیاری از جذب مخاطب و حفظ ارزش در طول زمان، به صورت جمعی بهمون میده (معیار دیدگاه خودمون نیست و از جمع میاد). البته اگر مجموعه از این تیپ نوشتهها در دسترس باشه، میشه خصوصیات مشترک رو استخراج کرد تا معیارهای مستقل به دست بیاریم ولی من حس میکنم هنوز این میزان از پرسشهای خوب در اینجا وجود نداره.
از این لحاظ موافق نیستم که پرسش خوب لزوما باید جهت مشخصی داشته باشه. برعکس فکر میکنم کیفیت پرسش با محدود کردن جهت پائین میاد. ولی برعکس، پرسش میتونه بعضی جهتها رو حذف کنه، اینجوری مسیر میتونه آزادی خودش رو داشته باشه، در عین حال از حرکت کاتورهای کامل هم جلوگیری بشه. امکان نوآوری در این پرسشها بیشتر هست و در طول زمان اثرهای مثبتی دارن.
این معیار به نظر معقول میاد ولی در عمل ناکارآمد هست. در جمعی با دیدگاههای متفاوت، تمایز بین سلیقه و دیدگاه خیلی مشکل میشه. از طرفی، کم نیستن پرسشهائی که اساسا برای ارزیابی سلیقه پرسیده میشن و براساس این معیار خود به خود حذف میشن. برخلاف دیدگاه خودم، گاهی برای جذب آدمها، این نوع پرسشها کارآمدتر از پرسشهای عمیق و فلسفی هستن.