یکی از دغدغه ها و مشکلات کشورهای جهان سوم و بالاخص کشور ما عدم ثبت دانش و تجربیات و مستندات پیشرفت آن کشورهاست یعنی دانش جدید با فوت انتقال و عدم همراهی فرد از بین می رود، یا اگر هم ثبت شد بعد از مدتی بدلیل عدم نگهداری درست از بین می رود، و ما بجای استفاده از تجربیات دیگران بصورت مکرر مجبور به تکرار آن تجربه می شویم بدون اینکه پیشرفتی حاصل شود، چرا ما این جوری هستیم؟ و چه باید کرد؟
سئوال خیلی خوبیه. شاید چند دلیل بشه براش گفت. اول تفاوت فرهنگیه. ریشه فرهنگی غرب نوشتاری و نظریه (مثل یونان باستان) ولی ایرانیها بیشتر عمل گرا بودن. نوشتن پیامدهای زیادی داره: 1- امکان نقد فراهم میکنه. 2- امکان بازخواست فراهم میکنه. توی فضای بسته کشورهای جهان سوم این کار خیلی خطرات زیادی داره.
البته تا حدی البته بسیار ضعیف میتونه درست باشه ولی وقتی به دنیای رقابتی امروز نگاه کنیم هر پسرفت و در جا زدنی باعث عقب افتادگی بیشتر می شود، اگر ما به تاریخ کهن ایران وارد شویم متوجه میشویم که در دوران طلایی و اقتدار، فرهنگ نوشتاری ما زیاد و قوی بود الواح تخت جمشید و خیلی نوشتجات دیگر مثل همین شاهنامه خودمان شواهدی بر این ادعا هستند، من این سوال در ذهنم همیشه هست چرا ما متوجه پسرفت و بدبختی خودمان در جهان شدیدا فکری و عقلایی امروز نمی شویم که به این نیاز خیلی حیاتی توجه کنیم؟
نکته اینه که در فضای بسته ی اجتماعی نوشتن تبعات زیادی داره. چند نفر نویسنده و روزنامه نگار به خاطر نوشتن دچار رنج و عذاب شدن؟
این موضوعاتی که من مطرح می کنم، بیشتر جنبه اقتصادی، علمی، فرهنگی داره، البته موضوعات حساس و سیاسی در وهله آخر قرار میگیره، ولی آنچه که باعث رنجش بیش از پیش من میشه کاهش قدرت تعقل و نداشتن پشتوانه فکری درست، بدلیل همین فرهنگ شفاهی و غیر نقادانه است، اگر ابن سینا شفا را می نویسد این لازمه یک سیر تاریخی و ازمایش و خطاهای چند صد ساله است که توسط اون به بار می شینه، چطور می شود این فرهنگ نوشتاری را توسعه داد و دوباره به جریان انداخت؟
این مسئله به نکته اول برمیگرده که نوشتن سخته. چون امکان نقد کامل رو فراهم میکنه. به عنوان یه خاطره شاید بد نباشه که بگم: ما زمان دانشجوئی زیاد بحث میکردیم. بعد من متوجه شدم که در بحث طولانی به صورت شفاهی ادما خیلی راحت دچار تسلسل میشن و میتونن حرفای گذشته رو به راحتی انکار کنن. تصمیم گرفتیم که به صورت نوشتاری این کار رو انجام بدیم. خیلی از ادما توانائی بیان بدون تناقض ایده هاشون رو نداشتن.
این سئوال به این که چرا ادما اینجا کم فعالیت میکنن هم مربوطه!
ولی یه مسیر مفید میتونه همین باشه که به ویژه در محیطهای دانشجوئی یاد بگیریم بنویسیم.
این یعنی ما برای نوشتن تربیت نشدیم، هنر نوشتن و ثبت خاطرات و تجربه و مستندات یکی از اصلی ترین عوامل پیشرفت و پسرفت جامعه است، این یعنی استفاده از تجربیات گرانقیمت، ولی این هنر چگونه بدست میاد؟
اگه چشمهایمان را ببندند و بگویند، دو مسیره یه مسیر به دره ختم میشه و یه مسیر به یک مکان امن، آیا ما بدون راهنمایی و کمک تصمیم میگیریم؟ اگه سه مسیر متفاوت یا چهار تا باشه چی؟ هر مرحله که میگذرد سخت تر می شود. حالا سوال من، چرا ما تصمیمات خیلی مهم زندگی، کار و… خود را بدون استفاده از مستندات و به صورت آزمون و خطا میگیریم؟ چرا نسبت به فرهنگ نوشتاری و ثبت مستندات خود مسامحه می کنیم؟ به راستی چه باید کرد؟
احتمالا مستنداتی در دسترس نداریم و اهمیت همچین چیزی (مکتوب کردن تجربیات) رو تا به حال درک نکردیم.
چرا فکر می کنید با ترویج فرهنگ نوشتاری تعقل و استدلال تقویت میشه؟ یعنی یکی از نتایج طبیعی نوشتن تعقل بیشتر هست؟
یه مقداری این بحث به فرهنگ جامعه برمیگرده. ولی هیچ جای دنیا مردم عامه براساس دانش زندگی نمیکنن. کلیت جامعه ما هم نیازی به کسب تجربه از گذشته نمیبینه. واسه همین نوشتار ارزشمند مخاطبی نداره.
نوشتن مسیر استدلال و تعقل رو هموار میکنه. به مخاطب توانائی نقد میده و به تدریج فرهنگ رو استدلالی میکنه.
چکار کنیم فرهنگ بشه و نیازشو مردم درک کنند؟
بله، میشه بدون فکر حرف زد ولی آیا شما می تونید بدون فکر بنویسید؟
فرض کنیم من ازتون بخوام چیزی در مورد گذشته بنویسید که به درد جامعه میخوره. از نظر کلی در مورد چی میخواید بنویسید؟
خیلی بحث خوبی رو مطرح کردین. تا به حال از این زاویه به قضیه ضعف استدلال و تحلیلی که داریم نگاه نکرده بودم. بیشتر الان تاکید روی خوندن کتاب ها و تجربیات دیگران هست که اون هم خوبه اما به نظرم نوشتن عضلات مغز رو ورز میده. چون باید فکر کنیم!!! شاید بهتر باشه بچه ها به جای نوشتن انشا و متن های ادبی کمی هم به سمت تحلیل اطرافشون و نوشتن تجربیات روزانه شون سوق داده بشن: مثلا ساعتی در طول هفته از تجربیات هفته اخیرشون بنویسن.
راجع به عدم گفتگو میون طبقات مختلف اجتماع و درکی که از شرایط هم نداریم و تجربیات تلخی که گاها از این شرایط ناشی میشه.
شاید شنیده باشید هر چه که خار آید روزی بکار آید، شما از اول زندگی تصمیمی نگرفتید که هنگامیکه در آینده به آن فکر کردید می گفتید اگه تمام جوانب آن مسئله برای من شفاف و قابل درک بود، مسیر بهتری و فکر و انتخاب درستتری می گرفتم؟ البته این موارد خیلی جزئی است و منظور من از مسائل جزئی زندگی تا کلان جوامع بشری و کشور را در بر می گیرد.
بستگی به تخصصی داره، مثالی می زنم، چند هفته پیش جهت بازدید یک سد در حال ساخت به یکی از مناطق کشور رفتیم و مدیر پروژه از اقدامات خاص و منحصر بفردی که در کار انجام شده بود صحبت میکرد، وقتی بصورت میدانی مورد بازدید قرار گرفت شگفتی ما بیشتر شد واقعا کار عظیم و منحصر بفردی بود، ولی اونها کسی را نداشتند که این تجربیات حین پروژه را ثبت و ضبط کند، بقولی خودش دو تا پایان نامه دکتری بود ولی با تمام شدن کار ساخت سد و پراکنده شدن این افراد تمام مدارک از بین می رفت، حالا فکر کن بیست، چهل یا صدسال دیگه قرار باشد سدی ساخته شود و به این مشکل برخورد شود بنظرتان
چقدر وقت،سرمایه، هزینه، دوباره کاری صرف شود تا این تجربه تکرار شود.واقعا عامل پیشرفت یک تمدن، یک فرهنگ و یک ملت میتونه همین باشه.
یعنی ما از گذشتگان خود کمتریم؟
در زمان های خیلی دور هر کسی چیزی را اختراع یا کشف میکرد با وجود اینکه مثل امروز وسائل کامپیوتری و تایپی نبود اما به هر شکل که بود تجربیات و کشفیات خودشون رو به آیندگان انتقال میدانند ؛ یعنی امروزه با این همه پیشرفت تکنولوژی
ما از اون گذشتگان هم کمتریم!
آیا علت میدانید چیست؟
علت تقلید کورکورانه است یعنی اینکه با آمدن یک عامل جدید عامل قدیمی تر به فراموشی سپرده میشود به جای ثبت آن.
خوب چرا نمی نویسید؟ بنویسید و بدید به ادمای علاقه مند نقد کنن.
مگه ممکنه طرحی به این بزرگی فرایند نوشته شده و معینی نداشته باشه؟ چه جوری این طرح ازریابی میشه؟
برخلاف این حرفها به نظر من در یک دوره ای تلاش شده تا همین فرهنگ جا بیوفته. مثال بخوام بزنم بابای من معمار قدیمیه و کلاس ششم ابتدائی قدیم داره. هر طرح و فرایندی که توی طراحی ساختمان استفاده میکنه رو مینویسه. من ازش شنیدم که اون زمان خیلی رو این نکته تاکید میکردن. ولی مرحله ثبت و در اختیار عموم قرار دادنش نیاز به چیزائی داره که ما در جامعه از اونا بی بهره ایم. مثلا اگر فردی توی کارش از ایده جدیدی استفاده میکنه و اون رو در اختیار عموم قرار بده، کدوم قانون کپی رایت ازش حمایت میکنه؟
شما برو داخل شهر تهران و دنبال نقشه های مسیر خطوط لوله، مخابرات، و خیلی چیزها بگرد ببین چیزی دستتون رو میگیره، ثبت دانش، تجربیات، اسناد، مدارک و نقشه ها و هزاران موضوع دیگه خیلی خیلی خیلی مهمه، اما چرا کسی متوجه نمیشه؟