آیا تغییرات اقلیمی رو حس میکنین؟

امروزه مباحث علمی زیادی در مورد گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی انجام میشه. ولی یکی از مسائل مهم اینه که ایا عموم مردم، جدا از عدد و رقمها و نظریات، این تغییرات رو حس میکنن. نظر شما در این مورد چیه؟ اگر جوابتون مثبته دقیقا چه جنبه خاصی از تغییرات رو در نظر دارید؟

  • یه دیدگاه غالب در مورد مفهوم تغییرات اقلیمی و گرمایش اینه که نه تنها متوسط دمائی افزایش پیدا میکنه (در واقع این جنبه به تنهائی اثر خیلی ملموسی نداره) بلکه نوسانات دمائی و اب و هوائی هم افزایش خیلی زیادی پیدا میکنه. این مقاله که تا حد زیادی کلی نوشته شده در این مورد توضیحات خوبی داره:
    http://www.pnas.org/content/109/37/E2415.abstract
    یه توضیح در مورد حس توی این سئوال: منظور حس مثل شنیدن نیست. بیشتر مفهومی مثل مشاهده نتایج داره. مثلا تورم که نتایجش مشاهده میشه!
    من پیشنهاد میدم دو دسته بندی به موضوعات اضافه بشه: 1- تغییرات اقلیمی 2- مسائل جامعه شناسی. نمیدونم این تغییرات رو چه جوری میشه پیشنهاد داد!

من فکر میکنم این جنبه از اثرات باید قابله لمس باشه.

یه نکته اینکه تغییرات اقلیمی لزوما در اثر گرمایش جهانی نیست. مصرف منابع طبیعی هم اگه بیش از حد باشه میتونه اقلیم رو به طور محلی عوض کنه. مثلا اقلیم نزدیک دریای مدیترانه در اثر استفاده بیش از حد از پوشش جنگلی در گذشته به طور کامل عوض شده!

تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین

3 پسندیده

جواب شخصی من مثبت نیست. به نظر می رسه که ما در تکامل کمی عقب افتادیم البته این که باعث و بانی این عقب افتادگی خود ما هستیم یا محیط و ژنها(اگه ژنها رو عاملین گماشته طبیعت در درونمون بدونیم) رو شک دارم که کدوم یکی باعث شده که در یک تنگنای تکاملی گیر کنیم.

سیستم بدنی ما در حال حاضر اماده تر هست تا با خطرات ملموس تر دست و پنجه نرم کنه تا خطرات زیرپوستی. مثالش حمله یه حیوان وحشی در مقابل خطر خرید یه محصول غیربهداشتی. سنسورهای ما به اندازه ای تکامل نیافته که دومی رو به راحتی درک کنیم. گرم شدن زمین یکی از این دست تغییرات هستند که یک انسان سنسورهای فردی کافی براش نداره .

مغز ادمی طوری طراحی شده تا هر کاری که از دستش بربیاد رو برای بقای ما انجام بده؛ هر خطری که در طبیعت می بینه رو سریع تشخیص می‌ده، این طراحی به بقای انسان کمک شایانی کرده و باعث شده که بشر امروز تا به الان به حیات خودش ادامه بده؛ آمیگدال در مغز ما در بسیاری از عواطف و انگیزه ها مثل خشم و ترس و لذت نقش داره، و حتی در این که چه خاطراتی در مغز ما ثبت بشه و کجا ذخیره بشه هم موثره. مدارهای آمیگدال دائم در حال اسکن کردن شرایط هستن که اگه خطری تهدیدمون کرد واکنش جنگ و گریز رو در بدن راه بندازن. اما کدوم خطرات؟ خطر گرم شدن زمین توی دسته خطرهایی نیستن که یه فرد به تنهایی بتونه حسش کنه اما حمله ببر رو میشه به تنهایی درک و کرد به فرار و دفاع فکر کرد.

ولی در دنیای امروز که به ندرت ببری دنبال ما می کنه، وظیفه آمیگدال چیه؟ آیا با تغییر تهدیدات محیطی تغییری در عملکرد این غده ایجاد شده؟ ما چقدر می تونیم از هشیاری و گوش به زنگی آمیگدال در برابر تهدیدات، استرسها و خطرات دنیای امروز به نفع خودمون استفاده کنیم؟

ما در دنیای امروز دچار نوعی غفلت گروهی هستیم و از دو نقطه ی کور مشترک رنج می کشیم؛ یکی این که مغز ما به تنهایی قادر به درک مخاطرات عصر جدید نیست و دوم این که اطلاعات کافی در اختیارش نیست.

نقطۀ کور اول (فردی): مغز ما بر مخاطرات لحظه ای آگاهی کافی داره اما در مدیریت خطراتی که در آینده دور به سراغمون میان، دچار نقصه. در روند تکامل مغز ما مجهز به ابزاری نشده که متوجه حضور تهدیدهایی که کمی از آستانه تحریک ضعیف تر باشه بشیم. بدن ما برای تهدیدهایی سازگار شده که در دنیای امروز به ندرت تهدیدمون می کنند. جنس تهدیدهای دنیای امروز متفاوت شده. به راحتی قابل لمس نیستن.

اصطلاح “حداقل تفاوت قابل مشاهده: Just noticeable difference” نشون دهنده حداقل میزان تغییری که احساس ما می تونه در سیگنالهای حسی مثل فشار و یا حجم و دما، تشخیص بده. اما تهدیدهای محیط زیستی در حد کمتر از این آستانه هستن و خیلی لطیف تر و کوچتر از اونی هستن که در سیستم احساسی ما ثبت بشن.

نقطه کور دوم در زمینه هوش دسته جمعی ماست.

چطور میشه این تهدیدها رو قابل لمس کرد؟ خب، یه راهش دسترسی به اطلاعاتی راجع به تهدیدها در سطح وسیع هست. ولی این اطلاعات سیستمی رو از کجا بیاریم؟ چطوری این تنگنای تکاملی و کمبود اطلاعات رو پشت سر بذاریم؟ آیا ما با یک فیل ِ شناخته نشده در اتاق تاریک مواجه هستیم؟ چطور میشه شمعی روشن کرد بر سر این غفلت همگانی به طوری که بمباران اطلاعات نه تنها ضرری برای روان ما نداشته باشه بلکه سلامت جسم و روان ما رو در کنار سلامت محیط زیستمون تضمین کنه؟

2 پسندیده

یه جا خوندم در طی صد سال آینده متوسط دمایی زمین حدود 0.2 درجه افزایش خواهد یافت. خب در این مورد مطمئنا ما نمی تونیم حس کنیم تغییرات رو. ولی خب اطرافیان که عمر بیشتری از من دارن میگن قدیم ها خیلی بیشتر برف میومد. افزایش سرعت ذوب شدن یخ های قطبی هم یه تایید دیگه بر تغییرات آب و هوایی.

شاید بهتر باشه تغییرات رفتاری حیوانات رو مطالعه کنیم: از این نظر که تغییرات آب و هوایی چه اثری بر الگوی زندگیشون و … داره.

1 پسندیده

این مسئله که در مورد متوسط گرمایش ما درک خاصی نداشته باشیم تا حد زیادی درسته. ولی دو تا نکته هست که به نظر میاد باید بتونه بهمون کمک کنه توی این حالت: 1- معمولا انسان متمدن به داده ها هم نگاه میکنه. یعنی برای مثال تغییرات دمائی روزانه یا تعداد پدیده های آب و هوائی که خیلی شدیدا مثل موج گرمائی که توی هند اومد.
2- براساس دیدگاهی که وجود داره (توضیح کاملی از اون توی مرجعی که به سئوال اضافه کردم هست) علاوه بر متوسط دمائی، پهنه ی تغییرات هم افزایش پیدا کرده. به عنوان مثال اگر در گذشته تغییر 20 درجه دما در روز یک پدیده نامتعارف بود، امروز این تغییر خیلی بیشتر تکرار میشه.

2 پسندیده

#پرسش

چند نفر از مردم عادی که توی سوال اول مطرح کردین متمدن هستن؟
شعاع دغدغه های عامه مردم به نگرانی در حیطه اب و هوا می رسه؟

پهنه تغییرات در زمینه کاهش و افزایشهای 20 درجه رو خود من اولین باره که باهاش مواجه میشم. اما یه چیزهایی بودن که توجه ام رو جلب می کردن مثلا بردهای الودگی هوا رو هر روز نگاه می کردم.

چیزی که برای خودم در مورد اب و هوا بیشتر ملموس بود اینه که سال 82 اینجا زمستوناش پر برف بود الان شاید در کل زمستون دو یا سه بار برف بباره خیلی هم کم.

حیوانات تغییرات رو سریع تر متوجه میشن؟

حالا فرض کنید که جمع زیادی از مردم به این درک برسندو تغییرات رو کاملا درک کنند. بعدش چی؟
مقصر یا مقصران اصلی گرمایش زمین کیا و چیا هستن؟ کیا می تونن این گرمایش رو کاهش بدن؟

چون نیاز به سیاستهای کلی داره نیاز هست مردم بدونن که این سیاستها لازمه برای مثال کاهش مصرف سوخت فسیلی. این کارا معمولا زندگی رو سختتر میکنه اگه مردم ندونن برای چیه معمولا به شدت اعتراض میکنن. درواقع این مهمترین مشکل کنونی برای مبارزه با گرمایشه!

از نظر حس شاید تفاوتی نباشه ولی اکولوژی به شدت از این مسئله تاثیر میپذیره

من تا وقتی که این سوال رو دیدم، به تغییرات هوای دور و برم فکر نکرده بودم و چیز خاصی هم حس نکرده بودم!‌ :sweat:

ولی مامان بزرگم، یه خانم سنتی/مذهبی یه روز زمستونی یه بار گفتن که داره آخرالزمون میشه! :open_mouth: و از اینکه قدیما چقد برف و بارون داشتن و الان چقد رحمت الهی کم شده میگفتن. یعنی میخوام بگم به نظر میرسه لزوما همه ی آدم ها به چنین تغییراتی که در زمان های طولانی اتفاق میفته بی تفاوت نیستن.

قبلا بزرگترها بهمون میگفتن که حیوانات زلزله رو قبل رسیدنش می تونن درک کنند. یا اومدن بارون. که بعدترها فهمیدم اینها هنوز کاملا ثابت نشده و شک و شبه توش هست هنوز، یه طورایی هم آره ، هم نه … . اما در این مورد بعیده که گرمایش زمین رو درک کنند. در بلند مدت روی سیستم زندگیشون مطمئنا تاثیر داره

2 پسندیده

این حداقل برای تغییرات دمایی یا فشار چقد هست؟ تغییراتی که الان در اثر تغییرات اقلیم به وجود میاد قابل لمس هست، مخصوصا برای مردم محروم. اتفاقا اخیرا چالشی توسط اپن ایدیو برگزار شد برای کاهش ریسک چنین تغییراتی برای مردم زاغه نشین. خیلی از ایده ها و راه حل های مطرح شده هم مربوط به افزایش آگاهی افراد هست، مثل این پیشنهاد.

پرسش
آیا میشه حرکت ساده ای طراحی کرد که پاسخ جامعه ی بزرگتری به این سوال گرفته بشه:

حالا این جامعه ی بزرگتر میتونه شامل انسان ها باشه و یا حتی سایر جاندارا :wink: .

1 پسندیده

من بر عکسشو متوجه شده بودم یعنی اینکه زمستونا میگفتم پس کو این گرمایش جهانی که میگن هوا که باز هم خیلی سرده؟ :frowning:

دقیقا نمیدونم برای فشار حساب شده یا نه اما این مدلی حساب میشه و مثلا با قانون وبر برای صوت حسابش می کنند:

Weber’s Law (Weber–Fechner law) states that the just-noticeable difference(JND) of a stimulus is a constant proportion despite variation in intensity

1 پسندیده

#سوال

گرم شدن اقلیم زمین به خاطر منابع درونیه بیشتر (مثلا سوختهای فسیلی) یا ممکنه که منبع خارجی (مثلا تغییراتی در تابش خورشید) هم باشه؟

1 پسندیده

این تغییرات قابل لمسه. به شدت هم هست. یادمه بچه که بودم توی روستامون زمستونا همواره برف زیادی میومد. ولی الان اب و هوا به شدت دمدمی مزاج شده. یهو میبینی همه درختا شکوفه کردن و موج سرما همه رو خشک میکنه. یا اصلا تو زمستون بارش نداریم و به جاش تو بهار میاد. معلومه که الگوهای اب و هوایی به هم ریخته.
اینکه تو اجتماع قابل لمس نیست یه مشکل دیگه است.
اصولا روستاییان و کشاورزان چون زندگیشون به تغییرات اب و هوایی بسته است این رو لمس میکنن ولی سواد کافی رو ندارن.
شهر نشین ها هم اصلا براشون مهم نیست یا دقت نمیکنن

3 پسندیده

این داستان به خاطر مصرف انرژی نیست. تولید گازهای گلخانه ای سیستم جذب و دفع انرژی زمین رو به هم میریزه. نکته جالب: یکی از مهمترین منابع تولید این گازا جائی مثل استرلیاست که گوسفند زیادی پرورش میدن!

1 پسندیده

خوب پس همون درونی میشه. تولید گازهای گلخانه ای نتیجه تقاضای انرژی هست دیگه. ها؟

آخرش ادمها مجبور میشن حشره خوار بشن

تولید این گازها مگه به خاطر تولید انرژی نیست؟ پس این میشه یه عامل درونی دیگه . ها؟

این نکته جالبیه. چون گرمایش باعث افزایش حشرات میشه و همین الان هم شروع شده. به نظرم این یه راه معقوله. استفاده از حشرات به عنوان منبع غذائی میتونه به جامعه کمک زیادی میکنه.