به نظرم هدر رفت رستورانها رو کاریش نمیشه کرد و اصلا به صرفه نیست که کاری باهاش کرد. فلسفه رستورانها این اجازه رو نمیده که هر کسی به میزانی که دلش میخواد غذا بخوره و حجم غذا از پیش تعیین شده. اما تا حد زیادی میشه جلوی دورریز هنگام تولید رو گرفت. یادمه چند سال پیش حجم زیادی از گوجه فرنگی روی دست کشاورزهای قزوینی مونده بود. یا مثلا پنج سال پیش در همدان به حدی هندوانه تولید شده بود که هر کیلو هنداونه ۱۵۰ تومان بود. یا همین دو سال پیش بود که حجم زیادی از پیاز در استانهای مرکزی گندیده بود. به نظرم با یه برنامهریزیهایی میشه جلوی این دور ریزها رو گرفت.
پیشنهاد
این پیشنهاد نیاز به سرمایهگذار داره و همکاری چندین شرکت و صنعت رو میطلبه ولی به نظرم با یه بیزینس پلن خوب میشه سرمایهگذار رو راضی به این کار کرد. باید روی این نکته تمرکز کرد که در scale بزرگ این دور ریزها میتونن خیلی درآمدزا باشن.
ایده اصلی اینه که از هر محصولی (چه با کیفیت چه بی کیفیت) استفاده کنیم و این طوری جلوی دورریز رو بگیریم. مثلا در مورد گندم و جو میشه گندمها و جوهای با کیفیت رو برای نان و بقیه فرآوردهها استفاده کرد و گندمهای کم کیفیت رو جدا کرد و از اونها محصولات دیگهای تولید کرد. شاید خریدار این محصولات یه آدم پولدار نباشه ولی میشه با همین گندم کم کیفیت بیسکویتهای ارزانی تولید کرد و در مناطق کم درآمد توزیع کرد. سبزیجات رو میشه در کارخونهها پاک کرد و دورریز اونها رو به دامداریها فروخت. با توجه به این که این اتفاق در اسکیل بزرگی اتفاق میافته صرفه اقتصادی خواهد داشت.
فروشگاههای زنجیرهای میتونن شکل بگیرن و این محصولات ارزون رو بین مردم کم درآمد توزیع کنن. البته نباید به گونهای رفتار بشه که مردم فکر کنن کالای بی کیفبت به دستشون رسیده. تبلیغات مناسب و حرفهای گری اگه چاشنی این کار بشه میتونه سود زیادی برای سرمایهگذار، مردم و کل کشور داشته باشه.
خطوط تفکیک لازمه که بتونه محصولات کشاورزی رو بر اساس کیفیت و نیاز جداسازی کنه. مثلا میوههای درشت و ریز از هم تفکیک بشن. گندم و جو با کیفیت از کم کیفیت تفکیک بشن. گوجههای رسیدهتر تفکیک بشن و به کارخونههای ربسازی انتقال داده بشن. با توجه به این که در زمینه پردازش تصویر و کنترل کیفیت تجربههایی دارم خیلی از این خطوط در ایران میتونن تولید بشن.
همونطور که گفتم این پروژه میتونه خیلی بزرگ باشه و همکاری و پشتیبانی زیادی نیاز داره. باید بتونیم چند تا صنعت رو با هم پیوند بدیم و برای شروع به آمارهای دقیقتری نیاز داریم.
تجربه
در آلمان فروشگاههای زنجیرهای همه چیز رو کنترل میکنن. من چیزی راجع به جزییات کارشون نمیدونم ولی یه حدسهایی میزنم که این ایده هم از همون حدسهایم بیرون اومده. فروشگاهها اینجا مشتری رو هدف قرار میدن. مثلا یه سری فروشگاهها هستن که محصولات شیک و درجه یک رو با قیمتهای گزاف به پولدارها میفروشند. یه سری فروشگاهها هم هستن که قیمتهاشون نرمالتره و یه کم کیفیت محصولاتشون کمتره. مشتری این فروشگاهها معمولا قشر متوسط جامعه است. یه سری دیگه فروشگاه هم هستن که محصولات خیلی ارزان ارایه میدن. البته این محصولات واقعا بی کیفیت نیستن فقط باب میل پولدارها نبودن.
من خودم همه اینها رو امتحان کردم. هم از فروشگاه گرون نون خریدم و هم از فروشگاه ارزون. کیفیت واقعا خیلی متفاوت نبود و در نهایت به این نتیجه رسیدم که تا جای ممکن محصولات ارزون رو بخرم. مثلا در مورد نان، اسپاگتی یا بیسکویت تفاوت قیمتها ممکنه تا ۵ برابر باشه. دلیلش هم به نظرم کیفیت مواد اولیهایه که اون نان اسپاگتی باهاش تهیه شده. مثلا در مورد گوجه پوست کنده هم همینطوره ولی واقعا مزهها خیلی متفاوت نیستن فقط کیفیت گوجه متفاوته. کنسروها هم تفاوت قیمت زیادی دارن و فکر میکنم این به کیفیت مواد اولیه برمیگرده.
یه حدس دیگهای هم میزنم در مورد فروشگاههای آلمان. به نظرم اینها فراتر از فروشگاهند. به نظرم اینا مستقیما تو فرایند تولید، تفکیک و نگهداری نقش دارن. من فکر میکنم اینا سردخونههای خصوصی دارن و سبزیجات رو در اونها نگهداری میکنن. حدس میزنم حتی زمین کشاورزی هم داشته باشن. البته اینا همه حدسهایی که از مشاهدات من اومده.