تا حالا شده بخوای قانون رو دور بزنی؟ تو چه موقعیتایی بیشتر قانون رو دور میزنی؟ دلیلش چیه؟ چه حسی داری این وقتا، هم قبل و هم بعد دور زدن؟
اون ور ماجرا چطور، تا حالا شده کسی بخواد قانونی که تو گذاشتی رو دور بزنه؟ چه حسی بهت دست داده و عکس العملت چی بوده؟
چطور میتونیم با کسانی که با زیرکی و دروغ قصد دور زدن شرایط و قوانین و توافقات رو دارن، رودررو شیم؟
هم از ریشهها (اصل توافق یا روان افراد) بگین و هم از برگ و شاخهها (شرایط بیرونی و روش رفتاری مجری قانون).
مثالی که برای خودم بارها پیش اومده: به دانشآموزام میگم اجازه خروج از کلاس در بین درس رو ندارن، و هستن تک و توک بچه هایی که به بهانه دروغ مثل بیماری یا بی حالی رو در میارن و میرن بیرون!
متاسفانه من هميشه عاشق دور زدن قوانين هستم
هميشه هم اين كار رو ميكنم، انگيزم هم مخالفت با قانوني هست كه توي وضعش من دخيل نبودم
به فرض مثال كسي كه الزام كرده ٨ صبح بايد حتما سر كار يا سر كلاس باشم، من ساعت ٨ ميرم ولي كارايي كه بايد توي خونه انجام ميدادم رو مثل مسواك زدن، شستن صورت، آرايش كردن و صبحونه خوردن رو توي تايم كاري انجام ميدم. اين دور زدن قوانين هست
معمولا هم قانوني كه خودم وضع ميكنم رو همه جوره مواظبم كسي دور نزنه، ولي اگه اينقدر خلاق باشه كه از راهي استفاده كنه كه به ذهن من نرسيده، نميتونم خيلي جبهه بگيرم در مقابلش
اما همه ميدونن، من به هر كس سه بار اجازه دور زدن قوانين رو بعد از تذكر اوليه، نميدم، هميشه بار سوم اخرين باري هست كه من رو ميبينن
معمولا توي كار اخراج، توي رفاقت تموم شدن رفاقتم رو همراه داره واسشون
به نظرم قانونی که افراد در وضع شدنش خودشونو دخیل بدونن و به نظرشون منطقی باشه کمتر دور زده میشه. برای کلاس درس پیشنهاد میشه که اول سال با کمک خود دانش آموزان قوانینی وضع بشه و عواقبی هم برای شکستن هر قانون با کمک خودشون قرار داده بشه. گفته میشه میزان اجرای قانون های وضع شده با میزان اجرای درست و بدون چشم پوشی عواقبی که خودشون قرار دادن، نسبت مستقیم داره.
وقتی شما چیزی رو منع کنی (هرچیزی) قطعا عده ای هستند که ناقض منع شما باشند. به جای منع کردن راهکاری به کلاس ارائه کنید و از خود بچه ها هم کمک بگیرید تا بچه ها اهمیت بیشتری به کلاس داده و خودشان را در این یک سال تحصیلی با معلمشان و دیگر هم شاگردی ها سهیم بدانند.
راهکار پیشنهادی باید به نوعی باشد که منجر به دروغ گفتن بچه نشود. این یعنی آموزش دروغ به ناخودآگاه😅 به جای این موضوع با چاره اندیشی برای برقراری تعامل بیشتر با دانش آموزان، صداقت را به آنها بیاموزید. به نظر من اگر کلاس به حد کافی جذاب باشد دانش آموز به بهانه الکی برای انجام کاری بیرون نمی رود. بیشتر ما در روز های دانشگاه گاها از کلاس بیرون می رفتیم و هزاران دلیل هم بود، شاید از میان ۲۰ الی ۳۰ دانش آموز کودک، دانش آموزی واقعا نیاز به هوای تازه یا حتی آب خوردن بشود. به نظر من این موضوع باید درک بشود.
راهکار بیرون رفتن دانش آموزان برای آب خوردن را می شود حل کرد اما در طول سال تحصیلی امکان پذیر است.
برای مثال شما یک شیشه آب در کلاس بیاورید و به بچه ها توضیح بدهید که :
من این شیشه آب رو آوردم توی کلاس که از این به بعد هرکسی به خاطر تشنگی حواسش از درس پرت شد بتونه همینجا آب بخوره.
این یکمی به فرهنگی که معلم توی کلاس جا میندازه برمیگرده که بچه ها جنبه همچین موضوعی رو داشته باشند اما خب از چه کسی باید این جنبه رو یاد بگیرند؟
معلم میتونه خیلی چیزا به بچه ها یاد بده فقط درس نیست.
قطعا خیلی از موضوعات رو هم به خاطر قوانین نمیشه انجام داد.
بحثی که در مورد قانون هست
در سنین کمتر بله وقتی که مجری بودم خودم خاطی قوانین هم بودم و مردمی!! البته این در مقیاس کودکی شاید مشکلی نباشه اما متاسفانه خیلی از مسئولین ما کودک درونشون خیلی فعال مونده در مقیاس بزرگ مردمی هستند.
وقتی کسی قانون رو دور میزد گاهی اوقات برخورد سختی باهاش میکردم.
الان زیاد با قانون در تداخل نیستم
مجری هم که نیستم
تجربه خاصی در بزرگ سالی درباره این موضوع نداشتم
مشکل آب حل شدست، همه بچهها الان بطری آب دارن، و من از معلمایی هستم که اجازه میدم، جالبه مشاور یه مدرسه میگفت اجازه ندید آب بخورن الان هم بعضی معلما اجازه نمیدن، به خاطر همین بچهها گیج میشن و یادشون میره کدوم معلم اجازه میده کدوم نمیده، بعضیا سرکلاس منم میپرسن خانم اجازه هست؟
تازه فقط خوردن نیست باید بخرن، زنگ آخر یه بار اجازه دادم یکی پول جمع کرد و رفت از بوفه مدرسه چنتایی خرید. البته فقط امسال اول سال گفتم تو وقت استراحت بخورید، که امروز یکی اجازه خواست و یهو همه آب رو مثل اسلحه درآوردن و مشغول شدن
یه چیز جالب تو بچهها اینه که انگار نیازشون واگیرداره، مثلاً حس میکنی به یکی نیازه اجازه بدی، حداقل دو سه نفر بعدش اجازه میخوان.
بعدشم شرایط جوریه که همه چیز دست معلم نیست، من باز از کسایی نیستم که کلاسم خیلی سخت باشه ولی نوع درس و قوانین مدرسه هم هست. بهرحال حفظ همزمان نظم و فعال بودن بچهها و جذاب بودن کلاس یه چالش بزرگه.
هر قانون دست و پا گیری با اعتراض و دور زدن همراه میشه . به نظرم در ابتدا باید قانون های شناور وضع کنیم و به قول @Jalal_Razavi به جای وضع قانون دیگران را شریک بدانیم .
به پیشنهاد من هر قانونی رو دارای یک یا چند استثنا کنید تا حساسیت کمتر شه و جمله قانونی رو از روی بار مثبتش بگید یا اصلا نگید. من اگر جای شما بودم اجازه میدادم اونهایی که میخوان برن و اگر متوجه میشدم قصد گوش دادن ندارند میگفتم میتونید داخل حیاط بشینید. البته از قبل هم مطمئن بشید که فضای داخل کلاس مثل زندان نباشه و بچه ها همه آب و غذا خورده باشن و دستشویی رفته باشن . به نظر من که مشکلی نداره در این وسط باز عده ای تشنه بشن یا بخوان برن هواخوری و دستشویی و… چون ما انسانیم و انسان هم ربات نیست و همه هم شبیه هم نیستند. پیشنهاد میکنم بگذارید که برن و اونقدر جذاب درس بدید که مشتاق بشن. ما بزرگسالان نیز گاهی در کلاسی غیبت یا تاخیر داشتیم و یا وسط کلاس از کلاس خارج شدیم. قرار نیست صد در صد مطالب رو همه دانش آموزان به همون شکل که شما آموزش بدید بطور کامل متوجه شن فرض کنید ده دقیقه میرن بیرون و اگر درس رو دوست داشته باشند بعدا از دوستانشون یا خانوادشون میپرسن یا خودشون سعی میکنن که اون قسمت عقب مونده رو بفهمن.
اون هایی که از درس شما خوششون نمیاد رو میتونید با رضایت خودشون اجازه غیبت در کلاس رو بدید با بقیه بچه ها هم مدارا کنید و همیشه اجازه بدید مواقع نیاز بیرون برن تا ببینید بعدش چه اتفاق قشنگی میفته و احساس راحتی خواهند کرد .