چند روز پیش من در جلسه هماهنگی دورۀ تیزفکری در مشهد حضور داشتم. قرار است در این دوره که در آذرماه برگزار میشود مهارت های تفکر نقادانه را تمرین کنیم. نکتۀ قابل توجهی که در این جلسه مطرح شد این بود که ما ایرانی ها کار طولانی مدت بلد نیستیم و این سبب شده که ما فقط مصرف کنندۀ دانش باشیم. ما نمی توانیم طولانی مدت روی یک مساله تمرکز کنیم و برای حل آن تلاش کنیم. ما پشتکار فکری نداریم و حاضر نیستیم رنج فکری ناشی از یک چالش فکری را تحمل کنیم.
در بیشتر کتاب هایی از نویسندگان بزرگ، می خوانیم این نوشته حاصل 20 سال و یا کمتر و بیشتر از تلاش نویسنده برای فهم این مساله است که در اختیار شما قرار گرفته، اما ما نهایتا سه ماه می توانیم به تلاش مان ادامه دهیم.
خب با این مقدمه می خواستم برای خودم که فقط سه ماه تونستم به گزارشاتم درباره کلاس اول دبستان ادامه بدم اظهار تاسف کنم و ابراز خوشحالی از آگاهی که کسب کردم و به منظور خود-تصحیحی در تلاش بعدی ام سعی کنم پشتکار بیشتری داشته باشم.
خب حالا که من کلاس دوم هستم اما برای ادامۀ مسیرِ موضوع تجربیات کلاس اول دبستان میشه از یک معلم کلاس اول خواهش کرد که تا هر چند روز که می تونه برامون بنویسه و یا صبر کنیم تا من دوباره به پایۀ اول برگردم.
اما برنامۀ امسالم اینه که بیام روی یک مدل از بچه ها تمرکز کنم و هرازگاهی مشاهداتم رو درباره شون بنویسم. مثلا دانشآموزان دیرآموز یا حواس پرت و آنها که تمرکز کمی دارند و شلوغ اند. همینطور میتونم تکنیک هایی که برای مدیریت کلاس استفاده می کنم رو یادداشت کنم.
گزارشات کلاسم در پایۀ دوم رو دارم به صورت هفتگی می نویسم. اما برای ثبت در اینجا فکر می کنم موضوعات بالا بهتر باشن. پیشنهاد شما چیه؟
من که موافقم، چیزی که تو ذهن خودم هم بوده و تا حالا نتونستم عملیش کنم.
راستی چرا دوباره کلاس اول رو درس نمیدی؟ شاید مدت زیادی در یک پایه تجربه ارزشمند وثمربخشتری باشه، در واقع تلاش و تجربهات روی یک زمینه متمرکز میشه، این همون نکتهای نیست که خودتم اشاره کردی؟
این از اون حرفهای درست عمومی هست که برای همه دنیا صادقه و صرفا به ما مختص نمیشه. ولی دو تا نکته درسته:
توی ایران امید به آینده بسیار اندکه و درصد کارهای طولانیمدت پایینتر.
توان ارزشآفرینی از کارهای طولانیمدت رو هم نداریم. بنابراین اگر هم باشه، تحسین میکنیم ولی تبدیل به ارزش قابل لمس نمیکنیم.
درضمن کاری که در همین پادپرس از شما دیده شد، نمونه ارزشمندی از تمرین برای کارهای طولانی مدت بود. به نظرم بسیار جالب و پرارزش بود. هرچند بقیه بخشهای مکمل از جمله خود من، در تبدیل این کار به ارزش ملموس موفق نبودیم و این مطمئن بازخورد منفی در تداوم منفی شما داشت.
خوشحالم که برنامه مشابهی رو داری شروع میکنی و این رو نمادی از «زیست بلندمدت» پادپُرس میبینم (در واقع همون چیزی که در جمله اول بود در این تداوم پادپرس و پادپرسیها خودش رو نشون میده!).
اما در مورد نوع کار: تمرکز روی یک دسته خاص از بچهها رو مناسب نمیبینم. دلایل بسیار زیادی میشه آورد از جمله:
کار شما برای عموم بچههاست و وقتی من میام نوشتههای شما رو میخونم، انتظار دارم تجربیات بسیار ساده، شفاف و قابل اجرا، برای بچههایی معمولی ببینم. به نظرم بهتره به یاد داشته باشین که خیلی از مسائلی که فکر میکنین بسیار واضح هستن و افراد خود به خود میدونن، برای بقیه گنگه. بهترین کمکی که میتونین انجام بدین به نظرم گردآوری این تجربیات پایهای، ساده و کاربردی هست.
وقتی در مورد یک دسته از دانشآموزان بنویسین، ناخودآگاه از مشاهداتی استفاده میکنین که ممکنه ربطی به اون دسته خاص نداشته باشه. این ممکنه باعث بشه که فردی که نوشته شما رو میخونه، با دیدن اون مشاهده غیرمرتبط، تصور کنه فرزندش دارای همون اختلال هست و اثری منفی روی روش تربیت بزاره. به نظرم مطالعه روی موارد خاص رو بزارین برای متخصصین، چون بروز دادن این مطالعات خطراتی وسیع و اجتماعی داره.
در عوض برای اینکه دوباره کاری نشه، روش جالب میتونه این باشه. پیش خودتون به این سئوال فکر کنین: چه تفاوتها و تمایزهایی بین کلاس اول و دوم هست؟ چه چیزی در این مسیر باید تغییر کنه و چرا؟
من هم مثل يوسف فكر ميكنم كارى كه سال گذشته كردين، حقيقتا ارزشمند و تو نوع خودش منحصر به فرد بود. فارسى زبانى نديدم كه اين طور پيگير مستندسازى باشه. ضمن اينكه حجم جستجوها و بازديد از موضوع هم تاييدى هست به ارزش كار شما.
كنارش موافقم كه پيگيرى چنين كارهايى تا انتها، نياز به مهارتهايى داره كه ما لزوما ياد نگرفتيم. و خب اينها تمرينى هست براى يادگيرى چنين مهارتهايى.
يه پيشنهاد: از الان هدف ملموس، عددى و قابل سنجشى براى پايان ترم بذارين. هدف درست، خيلى به استمرار كار كمك ميكنه.
پيشنهاد بعدى: به حرف يوسف نكنين و حتما رو يه چيز مشخص تمركز كنين. چون بدون تمركز، الكى كار گسترده ميشه و تهش ممكنه نفس كم بيارين و يا ببينين خروجى اثربخشى مطلوب رو نداره و يه چيز پراكنده س.
مثال بگم اگه پارسال فقط درس فارسى بچه ها رو مستند كرده بودين، شايد ديرتر خسته ميشدين.
تا به حال بهش فکر نکرده بودم که بروز این نکات ممکنه چه تبعاتی داشته باشه. ممنون
البته به خاطر دارم که ذکر نکاتی دربارۀ نقاشی کودکان به یک مادر چقدر نگرانش کرده بود.
نکتۀ قابل توجهی است
پس با توجه به ساده و کاربردی بودن و درگیری بیشتر معلمان با مسالۀ مدیریت کلاس و با توجه به این که نظرسنجی حضوری از معلمان پایۀ دوم نیز موید این مطلب است، من با همین موضوع کار را شروع می کنم.