در شهری با مشکلات ترافیکی تهران چطور میشه فاصله محل سکونت و کار رو کم کرد؟

جدا از انتخاب و سلیقه افراد، چه عواملی تعیین کننده فاصله‌ی محل سکونت و محل کار است؟ صرف این همه انرژی و زمان و تحمیل بار سنگین ترافیک به شهر، چرا؟ ریشه ها و طرح ها و انگیزه ها چگونه قابل تغییرند؟

در ادامه‌ی موضوع من چه جوری میتونم به کاهش ترافیک در شهر خودم کمک کنم؟

2 پسندیده

معمولا اول متوجه نتایج انتخابت نیستی، یعنی مثلا موقع خرید خونه گزینه های زیادی مدنظرت هست و در اولویت، که باعث میشه چیزهایی مثل مسیر احتمالی بین خونه و محل کار به چشم نیاد.

معمولا اول خونه داری، بعد میفتی دنبال کار. و در چنین وقتایی نمیتونی بگی فقط دنبال کاری میرم که نزدیک خونه‌م باشه. هزینه ی جابجایی خونه هم خیلی بیشتر از اینه که بعد پیدا کردن کار بخوای سریع محل سکونتت رو جابجا کنی؛‌ مخصوصا اگه کاری که پیدا کردی، تعهد چند ساله بهت نداده باشه و یا خودت نخوای چندین سال توش بمونی.

این‌ جور دلیل‌ها باعث میشه فاصله خونه تا محل کار لزوما بهینه نباشه. تازه من فرضم بر این بود که هر کسی میتونه در هر جایی از تهران خونه تهیه کنه (فرض در اکثر اوقات درست نیست).

پ.ن. مطمئن نیستم درست متوجه منظور سوال شده باشم.

1 پسندیده

درست متوجه شدید و خیلی خوب باز کردید بحث رو. اینو دیدم که بعضی از کارفرماها، نزدیکی محل سکونت را در شرایط استخدام قید می کنند. هرچند در عمل، خیلی اتفاق نمیفته.
آیا در مدل های شهرسازی ( مخصوصا" شهرهای جدیدی که ساخته میشن نه شهرهای پیشرفته ای که قراره ساخته بشن ) ، پراکندگی مراکز کار و سکونت، لحاظ میشه؟

انگار امروزه کمتر از قبل، مجتمع های مسکونی سازمانی، ساخته میشه؛ حتی اگر این مجتمع ها از سازمان مورد نظر دور باشه، خود این تجمع، بعضی خدمات رسانی ها رو آسون میکنه، یا رفت و آمدها رو کم میکنه. مثال دیگش، نزدیکی مجتمع مسکونی کار مندان و اساتید، به دانشگاهاست.
شاید این تجمع و نزدیکی برای افراد با سلیقه های متفاوت، جذاب نباشه، اما برای سیستم شهر مفیده.
دیگه چه مدل هایی سراغ دارید؟

آیا پیشرفت کاربرد اینترنت و رشد مشاغل و خدمات مرتبط با آن، این نیاز و سوال رو برطرف میکنه؟

1 پسندیده

من همیشه با خودم فکر میکنم چطور میشود که بعضی از پروژه ها بین المللی جلو میرود. یک نفر در ونکوور کد میزند و نفر دیگر در توکیو طراحی UI میکند. یکی از پاریس 5ام برای کمپین تبلیغاتی میبندد و آخری در لندن مدیریت پروژه میکند. خروجی هم دارند.
اغلب اصرار داریم حضور فیزیکی الزامی است و غیر آن کار انجام نمیشود. ترجیح میدهیم یک کد نویس که در روز ۳ ساعت در ترافیک میماند را بکشانیم شرکت با روحیه و ذهنی مغشوش اما آن شخص آن سه ساعت را در خانه یا کافی شاپ یا کتابخانه نزدیک سکونتش برای شرکت کار انجام ندهد. در حالی که قطعا اگر تعهد ها و البته الزامات و تضامین و قاعدتا فرهنگ ارتقاء پیدا کند، سهم بسزایی در کاهش ترافیک، افزایش کیفیت و خروجی های کم هزینه تر خواهد داشت.

پی نوشت: بنده بیشتر نقش مدیر/مشاور پروژه داشته ام و چیزی از برنامه نویسی نمیدانم!

3 پسندیده

این موضوع و پاسخ‌های درونش هم مربوطه: