تحقیقات نشون داده که مردها کلا کمتر از زنها گریه میکنن، علاوه بر دلیل اجتماعی که برای این قضیه وجود داره، یه دلیل فیزیولوژیک هم هست که مربوط به تفاوتهای هورمونی زن و مرد (در سطح کمتر هورمون پرولاکتین در مردها) هست.
به عنوان یه زن که راحت میتونه از لحاظ اجتماعی گریه کنه، ، گریه رو ابزاری/راهکاری برای ریلکس شدن و تخلیه بعضی ناراحتیها، خشمها و کلافگیهای بیمورد میدونم. از این لحاظ بهشون برچسب بیمورد زدم که خیلی وقتها این آزردگیها با یه گریه به فراموشی سپرده شدن.
حدس میزنم، مردها هم چنین مواردی رو در زندگیشون دارن، لحظاتی که زندگی به هر دلیلی اون شکلی که باید نیست و امور در جای خودش نیست. با توجه به محدودیتهایی که بیولوژی و اجتماع برای مردها ایجاد کردن، در چنین مواقعی راهکار مردها چیه؟