دیگه نمیخوام فقط انگشت اتهام رو به سمت دولت مردان بگیرم، بلکه میخوام علاوه بر متهم کردن اونها به بی کفایتی، عدم تخصص و تعهد و عدم التزام عملی به شرع، یه سوزن هم به خودم بزنم.
پس با خودانتقادی و بررسی نیازهای جامعه کوچیک اطراف خودم، سعی میکنم کارهای مهمی رو که باید انجام بدم تا در کوتاه مدت و بلند مدت جامعه بهتری داشته باشیم لیست بکنم.
اگر شما هم موافق بودین، کمک کنین.
چه کارهایی رو میتونیم انجام بدیم که باید انجام بشن و چه کارهایی رو میتونیم انجام ندیم که نباید انجام بشن تا به پیشرفت جامعه در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، علمی، اقتصادی، سیاسی کمک کنیم؟
تو تایم کاری گوشی رو بذارم کنار(پس از این به بعد نباید بین 8 صبح تا 10، و 10:10 تا 12:30، و 13 تا 16 از من هیچ فعالیتی در پادپرس دیده بشه، در غیر اینصورت دارم شعار میدم)
به نظرم مشکلی نداره در مورد هر چیزی نظر بدم، ولی حواسم باشه کجاها حرفم صرفا یه نظر شخصی هست و کجا حرفم از سر تجربه و دانش میاد. و این رو اعلام کنم: «به نظرم …»
ورزش کنم و به سلامت جسمانیم اهمیت بدم، مطمئنم یه تجربهای پشت ضربالمثل «عقل سالم در بدن سالم است» نفهته!
در هر موقعیتی اول از خودم بپرسم: چه کاری از من برمیاد؟ نقش من چیه؟ من چطور میتونم تاثیرگذار باشم؟
حرفها و دیدگاههای خوب را تا میتوانم به اشتراک بذارم! [1] اون هم این روزها که اکثر چیزایی که میشنویم بار منفی داره.
فاعل باشم نه منفعل.
من هم برای برداشتن یه قدم عملی کوچک از حرفای خودم، و موارد ۱۷ و ۱۸، در هر پرسشی که خودم در پادپُرس نوشتم یه نفر رو با دکمه به موضوع دعوت میکنم و در هر پرسش خوبی که دیدم یه نفر رو با منشن یا دکمه دعوت میکنم.
مدتی بود تجربههای شما در حوزه سلامت و بهداشت رو در پادپرس میخوندم، @Sedarat.m ، خیلی دوست دارم دعوتتون کنم در کنار تجربیاتتون در حوزه تخصصیتون، از دیدگاههاتون هم صحبت کنین.
مخصوصا سوالا و طرز دیدگاههای درج شده در پادپُرس رو ↩︎
سوال خیلی خوبی هست، مدتیه که من درمورد این سوال با بقیه صحبت کنم، بخصوص با کسایی که برای رسیدن به زندگی بهتر تصمیم میگیرن از ایران برن. با هرکسی که صحبت میکردم میگفتن میخوان برن چون ایران شرایط خوب نیست،وقتی درمورد منظورشون از شرایط “بد” میپرسیدم دلایلی رو میگفتن که منعکس شده از رفتار فردی بود نه مسئولان!!! با شنیدن دلایلشون پی میبردم که بیشتر دارن برای فرار از خودشون مهاجرت میکنن اما اگر این رفتارها رو در خودشون درست کنن 100% جامعه خیلی بهتری خواهیم داشت.
نمونه ی ساده ای از این رفتارا رعایت قوانین راهنمایی رانندگی هست، بخصوص عابرای پیاده توجهی به قوانین نمیکنن که من چند سال هست علاوه بر اینکه خودم رعایت میکنم بقیه رو هم دعوت به رعایت قوانین میکنم، از نمونه کارای دیگه که خودم انجام میدم یا برای انجامشون تمرین میکنم:
سعی کنم قضاوت بیجا نکنم،
اگر قولی میدم به قولم عمل کنم ( هرکاری رو تو همون زمانی که گفتم انجام بدم)،
تا جایی که تواناییش رو دارم به بقیه کمک کنم تا کمتر ضرر ببینن(چه از لحاظ روحی چه از لحاظ مالی)،
انتقادپذیر باشم،
برای بهبود شرایط زندگیم فقط خودم تلاش کنم و هیییییچ توقعی از بقیه نداشته باشم.
به نظر میرسه راهبرد همه نظرات بالا این بود که باید دست به کار بشم و خودم رو درست کنم تا به تدریج جامعه هم درست بشه… .
اما اون چیزایی که بیان شد همه آثار یه انسان خوبه نه یه انسان خوب؛ یعنی یه آدم خوب این آدم خوب نقد میکنه، ورزش هم میکنه و به وظایفش تعهد هم داره اما این ها مساوی خوب بودن نیست.
فکر کنم تلاشم در راستای انحراف سوال داره به خوبی پیش میره
خواستم بگم بیاید مشخص کنیم یه آدم خوب کیه و تلاش کنیم تا آدم خوب بودن رو در خودمون نهادینه کنیم.
من معتقدم رشد و پیشرفت، حتی اینکه معنی رشد و پیشرفت چیه، حاصل تعامل جمعی بین افراد اجتماعه. معیارهای برای تعیین فرد خوب و بد، مفید یا غیرمفید، تنها این تعامل رو سخت و سختتر میکنه. به همین خاطر فکر میکنم اگر که لیستی از معیارها داریم، باید با این دیدگاه کوتاهترش کنیم.
من باشم روی این فکر میکنم که به آدمها حس خوبی از زندگی بدم، حس اینکه زندگی لذت بخشه و اگر که وقت بزارن برای تداومش، در کنارش لذت بیشتری میبرن. خیلی وقتها این خود به خود زمینه رو برای تمایل به بهتر شدن ایجاد میکنه.
خیلی سخته که در این شرایط حاد که پایه های زندگی آدمها هدف قرار گرفته ، راه حلی کلی ارائه داد برای بهتر شدن جامعه. ولی شاید تلاش برای رسیدن به موفقیتهای کوچک جمعی، استفاده از این حس مثبت برای کارهای بزرگتر ( و نه دلخوش بودن به قدمهای کوچک) میتونه قدمهای خوبی باشه. جمعهای خوب و مثبت میتونه به آدمها حس مثبت القا کنه، اگر برای تشکیل و استفاده ازشون تلاش بشه و مهمتر از اون اونها رو درگیر چالشهای منفی نکنیم، میتونه موتوری برای حرکتهای بهتر باشه.
فکر نمیکنم اصلا معیاری برای تعیین خوب ویا بد بودن در اینجا مطرح شده باشه. شخصا برای لحظاتی تجربیات خودم رو از تعامل با افراد مختلف از جوامع مختلف مرور کردم و حس کردم که با انجام این کارها میتونم به پیشرفت خودم و جامعه کمک کنم.
ضمن اینکه فکر میکنم واقعا نمیشه همه چیز رو نسبی دید، مثلا صداقت نسبی نیست، مگر میشه افراد جامعه به انواع دروغ کوچیک و بزرگ مبتلا باشن و بعد بتونن باهم تعامل کنن.
وقتی بدون استثنا همه از توسعه یافتگی اقتصادی صنعتی کشورهایی مثل آلمان یا سوئد صحبت میکنن و از هم میپرسن چرا ما نباید اینطور باشیم، این فکر به ذهن شخصی مثل من میرسه که اونا با رعایت قوانین وضع شده و پایبندی به اصول حرفه ای به اینجا رسیدن و در نتیجه من هم باید تمام تلاشم رو برای بهبود رفتار فردی،اجتماعی و حرفه ای خودم انجام بدم.
زندگی تا اینجا من رو به این نتیجه رسونده که تغییر رو باید اول از خودم شروع بکنم.
پ.ن.: قصدم این نیست که کاری بکنم دیگران هم مثل من فکر یا رفتار بکنن.
بالاییها به علاوه
۳۰) نظمم رو بیشتر کنم
۳۱) صبرم رو ازینی که هست بیشتر کنم
۳۲) داراییهای اکنونم رو با دقت نگاه و نگهداری کنم
۳۳) مهارتهای فکری، گفتاری و زبان بدن رو افزایش بدم
۳۴) مهربانی و بخشندگی مفید و مٶثر داشته باشم
۳۵) سعی بیشترم قبل از قضاوت و توصیه درک وضعیت (طرف مقابل یا محیط) به بهترین شکل باشه
۳۶) در برابر انرژی منفیهای درونی و بیرونی که مانع اجرا کردن ایدههای خوبم میشه مقاومت کنم
۳۷) به جای ولع برای کسب اطلاعات و دانش زیاد، در به عمل درآوردن آنچه میدانم و کسب کردهام کوشاتر باشم
۳۸) بیشتر به اطرافیانم گوش دهم، و بیشتر مشاوره بگیرم
۳۹) کمتر از زمین و زمان و آدما و . . . عصبانی باشم و غر نزنم، یادبگیرم و تمرین کنم وقتی عصبانیتم منطقی است، واکنشم کنترل شدهتر باشد
شماره ۴۰ را به نفر بعدی بسپارم
اگر این ویژگی ها را ندارید ایجاد هر کدام از این عادت ها نیاز به کار مداوم دارد چون دلیل این رفتار ها ریشه در مسائل عمیق تر دارد. اگر می خواهید یک عادت خوب را جایگزین عادت بد کنید باید اول دقت کنید که اولا درک شما از عادت جدید چیست و این عادت جدید چه پیامدهایی دارد؟ دوما دلیل اینکه شما عادت بد را انجام می دهید چیست؟ مثلا گزینه اول: “تحت هر شرایطی راست بگم.” چرا این عادت خوبی است؟ و چه چیزی در شخصیت من مانع ایجاد این عادت می شود؟
اتفاقا مواردی رو که گفتم چیزهایی هستن که تقریبا رعایت میکنم و نیاز به بهبود دارن، پس کار خیلی خیلی سخت و پیچیده ای پیش روم نیست.
به عنوان مثال، تقریبا هر روز از 7:20 مصوب اداره کار، حدود 6 ساعت مفید مشغول کار هستم و به پیشرفت خودم، شرکت و صنعت کشورم فکر میکنم، پس فقط میمونه افزایش این مقدار به 7 ساعت یا حداقل جلوگیری از کاهش اون!!!
حالا فرض کنین دبیر یا استادی که سرکلاس میره بتونه 80 درصد وقت کلاس رو بصورت مفید آموزش بده!
یه کارمند دولت، فکر کنین فقط 30 درصد از وقتش رو مفید کار کنه!
ضمن اینکه فکر میکنم در 80 درصد موارد راست میگم!
بارها راست گفتم و به ظاهر به ضررم تموم شده ولی سعی کردم و میکنم راست بگم.
واقعا درک نمیکنم چطور راستگویی نمیتونه به پیشرفت یه جامعه کمک کنه?
خلاصه فقط به خودم یادآوری کردم که با انجام بهتر بعضی کارها میتونم به جامعه ام کنم.
من پیشنهاد میکنم که تک تک این موارد به صورت موضوع در بیاد و هر روز دو تا از موضوع موردبحث قرار بگیره تا دیدگاههای افراد در مورد هر موضوع سنجیده بشه. این کمک میکنه به نقد موردها و از طولانی و پیچیده شدن این موضوع هم جلوگیری میکنه.
من در مورد شخص شما صحبت نکردم. در ضمن منظور شما را از کار خیلی خیلی سخت و پیچیده ای نیست هم نمی فهمم. مثلا راستگویی مفهوم بسیار ساده ای است ولی در عمل می تواند بسیار مشکل باشد. همه موارد ذکر شده همینطور هستند. من در مورد چرایی یک رفتار صحبت کردم. مثلا چرا به اعتراف خودتان در 80 درصد موارد راست می گویید؟ چه چیزی باعث میشود در 20 درصد مواقع دروغ بگویید؟ من از شما انتظار پاسخ دادن ندارم بلکه منظورم این است که ایجاد یک عادت اینگونه نیست که شما تصمیم بگیرید و با قدرت اراده این عادت ایجاد بشود.
ببینین، منم با شما موافقم که وقتی رفتاری رو بخوایم تازه از صفر شروع کنیم،سخت میشه و در عمل دچار پیچیدگی هایی هست
به همین خاطر باخودم فکرکردم که مواردی رو بگم که باهاشون غریبه نیستم و در عین حال تجربه ی خوبی از اثرگذاریشون روی خودم و حداقل جامعه اطراف خودم دارم، در نتیجه امیدواری برای پیگیری اونها پیدا میکنم چراکه اونها رو کارهای خیلی خیلی سختی نمیبینم(برای شخص خودم، چون موضوع هم این بود که من چه کارهایی میتونم انجام بدم که به پیشرفت کمک بکنه)
راستگویی به قول خود شما مشکله، منم موافقم، و شاید به خاطر همین مشکل بودنه که تو بیست درصد موارد موفق نبودم، شاید هم تو اون 80 درصد دیگه موقعیت ها خودبخود شرایط راستگویی رو فراهم میکردن، اما حتی با پیش فرض سخت بودن، بازهم به نظر من اثرگذاری بالا و مهمی در پیشرفت فرهنگی اجتماعی و حتی اقتصادی ما داره.
با تقدیم احترام، ضرب المثل مورد علاقه من کار نیکو کردن از پر کردن است و در نتیجه فکر میکنم رفتار صحیح رو هم میشه با تمرین بدست آورد.
با تمام مطالب گفته شده کاملا موافقم . به طور کلی میشه گفت تنها راه پیشرفت ما در حوزه فردی و اجتماعی و رسیدن به یک جامعهی نمونه و موفق همین است که از خودمان شروع کنیم . نفر به نفر باید عیوب فرهنگی ، اجتماعی و رفتاری که در فرهنگ ما ریشه دوانده است را کنار بگذارند و خودشان را اصلاح کنند . باید تاکید کرد این تنها راه پیشرفت اجتماع و کشور ماست .
چه موضوع خوبی. زنده باد. این نگاه فقط به جامعه کمک نمیکنه، بلکه در توسعه فردی هم بسیار مهم هست. در واقع این مسئله یک تمرین توسعه فردی است.
نکته این است که نباید تعداد کارها (باید و نبایدها) را زیاد و متعدد کنید. بعید است کسی بتواند به بیش از ۳ تا ۵ مورد از این نمونه ها در مدت مناسب، متعهد بماند.
من فکر میکنم که اگر ۵۰۰۰ نفر، طی یک ماه، همه از خط کشی عبور کنند، اتفاق خوبی است. تمرین خوبی است برای تعهد به اینکه قانون را به هر قیمت رعایت کنیم.
از کارهای کوچک شروع کنیم که بتوانیم ادامه دهیم، چون سادگی و تداوم رمز موفقیت هستند.
سربلند باشید
قصه برای من متفاوته چون ایران زندگی نمیکنم. یکی از ماموریت های شخصیم اینه که چیزهایی که اینجا میبینم و به نظرم برای توسعه خوبه رو به هموطن ها یادآوری کنم. مثالش تو کار من (تدریس) غیر رسمی بودن و ارتباط دوستانه با دانشجوها و شرکت کنندگان دوره ها و ورک شاپ هاست. متاسفانه فرهنگ فاصله از قدرت و روابط عمومی ضعیف اساتید (و شاید دلایل دیگه) باعث روابط به شدت رسمی استاد/دانشجو در ایران است که یادگیری را کم و کسل کننده میکند.
سعی میکنم و بیشتر خواهم کرد که در حوزه غیر تخصصیم بیشتر گوش بدم و دخالت نکنم.