من میخوام بدونم اگر همین الان بهتون بگن یه هدف انتخاب کن، چطوری این کار رو شروع میکنید؟
اگر همین الان بهتون بگن یه هدف انتخاب کنید و شما هدفی در ذهنتون نباشه و نیاز به فکر داشته باشید شما قطعا یک بازنده هستید.
هدف گذاری بر اساس اولویت های زندگی، خواسته ها، آینده نگری و آرزو ها انتخاب میشن. البته تا زمانی که در مسیرش نباشیم آرزو هستن اما با برداشتن اولین گام هدف میشن. نرسیدن به هدف شکست نیست تلاش نکردن برای رسیدن به هدف شکسته.
یه هدف برای چه زمانی؟ هدف برای روز بعدم؟ برای ماهِ پیشِ روم؟ سالِ آینده؟ ده سال آینده؟
برای همه ش خوبه هدف داشته باشیم، و اینا خوبه هم جهت باشن. یعنی هدفی که برای فردا میذاریم نمیتونه در مسیر هدف ده سال دیگهمون نباشه. در غیر این صورت چیزی میلنگه.
چند مطلب خوب برای به دست آوردنِ عادت هدفگذاری
ویدیوی زیر رو پیشنهاد میکنم نگاه کنین، تو همین چند ثانیه ویدیو یه روتین ساده به دستتون میده که عادت هدفگذاری رو یاد بگیرین:
https://www.instagram.com/p/Bt1H1YzA5m6/
کتاب هدف برایان تریسی هم خیلی برای یادگیری هدفگذاری مناسبه.
همین طور کتاب اثر مرکب دارن هاردی رو برای اینکه مسیر مناسبی برای رسیدن به اهدافتون بچینین، پیشنهاد میدم.
چطور برای بلندمدتم هدفگذاری میکنم؟
جلال پاسخ خوبی دادن، صرفا همون پاسخ رو از زبون خودم دوباره مینویسم:
- اول لیست ارزشها و نیازهام رو در میارم.
- بعد لیست آرزوهام رو مشخص میکنم.
- بعد این دو لیست رو با هم همسو میکنم. یعنی از بین آرزوها، اون هایی که ارزشهای در اولویت بیشتری رو تامین میکنن، بالاتر و بقیه رو پایین تر قرار میدم.
- بعد برای رسیدن به ۳-۴ آرزوی در اولویتم، یه برنامه تنظیم میکنم.
در این باره با بعضی لینک های راهنما اینجا نوشتم:
یه سوال خیلی مهم: چرا میخواین هدفگذاری رو یاد بگیرین؟
اگه جواب به این سوال رو بدونین، مسیر بالا رو حتما تا ته طی میکنین؛ هر چقدر هم طول بکشه و خستهکننده به نظر بیاد!
ممنون از دوستان که شرکت کردید ولی من مجبورم بار دیگه سوالمو دقیق تر توضیح بدهم. این صحبت هایی که شما عزیزان می فرمایید همه تئوری های هدف گذاری هستند. من دقیقا می خوام بدونم چطوری به صورت عملی هدف گذاری می کنید.
اینکه کتاب بخونیم، هدف لازمه یا نه؟ فرق هدف با ارزو چیه و … و همچنین اینکه باید بدونیم از زندگی چی میخوایم و هزاران موضوع اینجوری فقط تئوری هایی هستند که برای ما میگن.
بنده دقیقا می خواهم راهکار عملی رو بدونم. همین الان به صورت عملی تصمیم می گیرید برای زندگی 10 سال بعد خودتون هدف گذاری کنید. دقیقا چه کارهای عملی انجام می دید؟ با تشکر
نه دیگه، به نظرم میرسه پاسخم رو درست نخوندین!
من حدود یه ماه گذاشتم و همین مسیری که برای شما به اشتراک گذاشتم رو پیش بردم!
بعد از اون یه ماه هم، تقریبا هر سه ماه یه بار مسیر رو مرور میکنم، ارزشهام، نیازها و آرزوهاام. و در ضمن کارهایی که هر لحظه بهش مشغولم.
دوستان عزیز فقط راهکار عملی میخوام. به هیچ وجه دنبال تئوری نیستم. یعنی مثلا یکی از نمونه هدف گذاری هاتون رو با من به اشتراک بگذارید. دقیقا همون چیزی که هدفتون شده و نحوه انتخابش. با تشکر.
خب ببین تئوری بد نیست.
می تونه راهنمای کلی باشه برات و در عمل این تئوری هارو برای خودت به عمل تبدیل کنی.
من اینطوری به اهدافم رسیدم. همیشه همیشه هر چی تو ذهن دارم و می نویسم. از کوچیکترین چیزها تا بزرگترین مثلا از خرید تن ماهی تا برنامه ریزی برای مهاجرت.
بعد وقتی می نویسم تا یک فکر جدید میاد قبلی و پاک می کنم و میگم این روش بهتری هست.
این بده بستونی که با خودت روی کاغذ می کنی خیلی به فکرهات نظم میده.
نکته دوم همیشه خودت و تو موقعیتی که دوست داری تصور کن. همیشه همیشه همیشه.
مثال عملی برای من این بود که دقیقا لحظه استخدام خودم و تصور می کردم تو شغلی که خیلی دوست دارم و شرکتی که خیلی دوست دارم. اصلا هم وقت نداره هر وقت تونستی.
کاربردش چیه؟ اینطوری ذهنت تورو برای رفتن تو مسیری که باید بری اماده میکنه ، وقتی دائم به چیزی فکر کنی تبدیل به همون چیز میشی چون فکرت فقط مسیری و می بینه که بهش فکر می کنه و چه راهی می مونه برات جز رفتن تو این مسیر؟
حالا چندتا تجربه خاص. وقتی همه تائیدت کنند یعنی یه مشکلی داری. فکر کن ببین چرا همه دارند راهی که میری و تائید می کنند، چون این یعنی این راه تو نیست. راه تو مخصوص خودته و خودت بیشتر از همه باید درکش کنی و خودت و براش تشویق کنی. اگر همه بگند به به یعنی راه اوناست نه تو.
نکته بعدی قوانین رو بشناس و در نظر بگیر. مثلا خودت تو کره مریخ فرض نکن چون این عملی نیست همیشه یکسری قوانین وجود داره که دست تو نیست مثلا برای خروج از کشور پاسپورت می خوای.
همیشه اهدافی رو باید دنبال کنی که به گروه خونیت می خوره ، یعنی وقتی از کارهای بدنی بدت میاد نرو هدفی رو انتخاب کن که همه اش کار بدنی داره. خودت و بشناس و هر چیزی که برای خودت خوبه رو انجام بده.
نکته بعدی که خیلی مهمه. همیشه هدفی که از کودکی داشتی به احتمال خیلی زیاد هدف اشتباهی بوده، یعنی بچه ای که تو بچگی می گفته من می خوام مهندس بشم و وقتی بزرگ شده مهندس شده این مشکل داشته چون تو بچگی خودش گیر کرده.
همیشه اهدافی رو دنبال که تو سن 18 تا 22 سالگی بهش رسیدی نه بچگی. چون اون موقع فکرت استقلال کافی و نداشته و تصمیم درستی نبوده.
اینا همه تجربه های شخصی من بود که اگر دقت کنی تو تئوری هم اومده و در اصل مطالب تئوری از تجربه بدست اومده
من به شخصه مدل هدف گذاری خودم رو چیز شخصی میدونم و بیانش نمیکنم. اما از همین تئوری هایی که دنبالش نیستی استخراجش کردم.
البته دلیل دیگه ای هم داره که نمیگم. سیستمی که من برای خودم انتخاب کردم بسته به آرزوهام، موقعیت جغرافیاییم، موقعیت خانوادگیم و هزاران چیز دیگه اس(که عموما خارج از تئوری نیستن و اگر هم باشن با تجربه بدستشون آوردم) و انقدر با تئوری ها توی ذهنم بازی کردم تا تونستم هدفی رو چینش و مسیریابی کنم.
شما هم پیشنهاد میکنم همین کار رو بکن به ۲ دلیل.
۱. کسی که بهتر از همه میشناسدت خودتی.
۲. تجربه کردنش باعث میشه روی هدف هات تعصب داشته باشی و به همین راحتی کنارشون نزاری(البته به شرطی خوبه که هدفت درست باشه و ازش مطمئن باشی)
ممنون از صحبت هاتون. اما من دو نقد دارم:
- تصور اینکه به هدف رسیدی باعث ارضای ذهنی میشه. مغز واقعیت و تخیل رو یکی میدونه و هرکسی شروع به خیال پردازی و تصور رسیدن به هدف کنه و با هدفش زندگی کنه کم کم فکر می کنه به او رسیده و کمتر کار می کنه.
- اگر قرار باشه بر اساس محدودیت ها هدف گذاری کنم و هدفم به گروه خونی من بخوره که دیگه هدف نیاز نیست. همینطوری زندگی می کنم و متناسب با روندی که پیش می رم یه چیزهایی بدست میارم.
بازهم به سوال اصلی خودم بر می گردم. دقیقا روش عملی شما برای انتخاب هدف چیه؟
سلام وقت بخیر. ممنون که تجربیات خودتون رو بیان کردید. اما من با این جمله کلیشه ای که «هیچ کسی بهتر از خودت تو رو نمیشناسه» مشکل اساسی دارم چرا؟
- بسیاری از آدم ها اصلا خودشون رو نمیشناسن. یعنی خبر از توانایی ها و قدرت ها و ضعف هاشون ندارن. نمونش رو حتما دیدید که مثلا یه دوستی دارید که خیلی هم فنی هست ولی تقریبا مشغول کارهای اداری شده و حاضر نیست از قدرت فنی خودش استفاده کنه چون شناختی روی اینکه این قدرت چقدر میتونه درامدزا باشه نداره
- فرض کنیم که می شناسید از کجا میدونید که درست یا مهم تر از اون از کجا می دونید که کامل میشناسید؟ بارها شده کسی رفته با یه متخصص حرف زده و نظرش در مورد خودش ارتقا پیدا کرده
- فرض کنیم یه ادم ترسو باشم اونوقت هدف گذاری من بر اساس ترس میشه اینجا ایا تکیه بر این جمله که چون خودت، خودتو میشناسی پس برو هدف گذاری کن درسته؟ در حالیکه اگر با یه متخصص صحبت میکردم و توانایی هام و ضعف هامو کشف میکردم الان جای بالاتری بودم
به هرحال من بازهم دنبال یه روش عملی برای انتخاب هدف گذاری اصلی زندگی هستم. با تشکر
این چه حرفیه آخه. اصولا به کسی که فرق واقعیت و تخیل و نمی فهمه میگند دیوانه، یعنی من هدفم گرفتن فوق لیسانس تو بهترین دانشگاه کشور باشه ، ذهنم تخیل می کنه و مدرک و بهم میده بعدش دیگه درس نمی خونم؟
یا دارم خودم و گول می زنم یا دیوانه شدم
مگه تعریف هدف اینه که من یه کار غیر ممکن و انجام بدم که در عین حال به گروه خونیم نخوره؟ هدف یعنی مشخص کردن یک نقطه برای رسیدن بهش.
دست و صورتم و می شورم نیت می کنم ، صبر می کنم تا ساعت 12 بشه تا هدفم و انتخاب کنم. آخه روش عملی یعنی چی؟
متناسب با هدفت باید مسیری و بری دیگه. مثلا من می خوام کنکور قبول شم این از هدف. مسیر عملی هم میشه درس خوندن
می خوام یه ماشین بخرم ، این از هدف . مسیر هم میشه جمع کردن پول با کار کردن یا یکم قربون صدقه بابا رو رفتن این میشه عمل.
یکی باید چند سال کار کنه برای خرید ماشین یکی باید با باباش حرف بزنه . شما تو چه شرایطی هستی و هدفت چیه. متناسب با همون عمل کن
اگر سوالت اینه که اصلا چطوری باید هدف رو مشخص کرد؟ یعنی من چطوری تو زندگیم اهدافم و مشخص کنم؟ این یه بحث دیگه است. شما متناسب با نیازهاتون باید هدف انتخاب کنید. یه انسان وقتی بزرگ میشه یکسری چیزهارو دوست داره یکسری چیزهارو نه همینا مبنای هدفگذاری میشه.
همونطور که همه آدم ها به هدف نیازی ندارن همه قرار نیست مثل هم باشن و همه قرار نیست موفق باشن. اگر کسی خودش رو نشناسه هدف انتخاب کردن کاملا بی معنی و سطحی میشه.
برای شناخت از خود راه های زیادی هست که چند مورد رو هم اشاره کردید.
افراد زیادی رو میبینید که از اهدافشون با شما صحبت میکنن اما افراد زیادی رو نمیبینید که به اهدافشون رسیده باشن. چون شناخت درستی از خودشون و خواسته هاشون نداشتن.
مثال میزنم
شما هدف گذاری میکنید که ۲۵ سالگی ازدواج کنید.
اینکار رو هم میکنید.
۲ حالت وجود داره. یا برای ازدواج در ۲۵ سالگی برنامه ریزی کردید تلاش کردید شرایطش رو آماده کردید و به هدف رسیدید و در آینده ازش راضی خواهید بود، یا صرفا در حد حرف بوده و وقتی ازدواج میکنید میبینید که از رسیدن به این هدف راضی نیستید.
اینجاست که متوجه میشیم خودشناسی در تعیین هدف گام اول هست و کسی که خودش رو نشناسه شاید ۱% پیش بیاد که به هدفی برسه و ازش راضی باشه که بهش میگیم شانس. البته من اسمشو میزارم اتفاق.
ممنون شما خیلی منطقی هستید و خوشحالم نظرات خودتون رو با من به اشتراک میزارید. من در این صفحه از شما خیلی یاد گرفتم. چون خیلی جدی و درست صحبت می کنید.
من به این نتیجه رسیدم امیدوارم نظرتون رو بگید در این مورد:
من به این نتیجه رسیدم که اکثر انسان ها اصلا درست هدف گذاری کردن رو بلد نیستن. یعنی با گفتن کلماتی مثل اینه به گروه خونیت بخوره و یا گفتن اینکه خیال پردازی کن خودتو در هدفت تجسم کن اصل مسئله که هدف گذاری هست رو نادیده می گیرن. در واقع الان اگر از افراد بپرسی اصلی ترین هدف زندگیت رو چطور انتخاب کردی پاسخ مشخصی براش ندارن و این نشون میده هدفشون رو بر اساس نحوه زندگی یا خاطراتشون انتخاب کردن.
خوشحال میشم نظرتون رو در مورد نتیجه بنده بگید.
نتیجه گیریتون برای بقیه درسته اما برای خودتون چه نتیجه ای گرفتید؟
زیاد ۰ و ۱ به مسئله نگاه نکنید. همه انسان ها هدف هایی دارن که ممکنه برای بقیه خیلی بی ارزش و یا خیلی با ارزش باشه. مهم خود شخص هست به نظرم.
ممکنه خوردن هفته ای یه ساندویچ با جمع کردن پول توجیبی برای یه بچه ۱۰ ساله هدف خیلی بزرگی باشه.
ممکنه داشتن یه مغازه با کلی جنس و کلی مشتری برای یک نوازنده هدف بی معنی باشه.
خوشحالم که تونستم کمکتون کنم
ممنون نه بحث صفر و یک نیست حتی بحث من این نیست که یه هدف خارق العاده بزرگ انتخاب کنم تنها بحش من این هست که الان به عنوان یک انسان دو راه دارم:
- مثل اکثر افراد که هیچ روشی برای انتخاب هدف ندارند و بر اساس گذشته و خاطرات یک هدفی رو انتخاب می کنند که پر از محدودیت ها و موانع هست قدم بردارم
- به یه روش عملی برای انتخاب هدف برسم. که طبق یک سری گام ها از صفر تا 100 یاد بگیرم چطوری هدف برای خودم انتخاب کنم
حالا موضوع اینه که من فهمیدم اکثر افراد حتی وقتی ازشون سوال می کنی چطوری هدفت رو انتخاب کردی کلا جوابی ندارن یا می خوان با جواب های کلیشه ای و تئوری ناشی از خوندن و دیدن فیلم های انگیزشی و کتاب های بازاری بهت پاسخ بدن که توی صحبت هاشون حتی غلط های علمی هم پیدا می کنی و قبول هم نمی کنند که حرفاشون اشتباهه و نه تنها کمکی به انتخاب هدف درست نمی کنن بلکه مسخره هم می کنند.
پس من به عنوان یه انسان دلم می خواد راه دوم رو برم. یعنی از تجربیات افراد آگاهی مثل شما جلال رضوی عزیز کمک بگیرم و بفهمم ایا میشه چارچوب مشخصی رو برای انتخاب یک هدف درست پیدا کنم؟ با تشکر
عالیه خوشحالم که عمق حرف هام رو متوجه شدی.
همه چیز به خودت بر میگرده.
حالا اگر بازهم کمک لازم داشتی باهام با پیام در ارتباط باش حتما سعی میکنم کمکت کنم تا جایی که بلد باشم