6 پاسخ به پرسش جدیدی تبدیل شدند: چرا اتوبوس ها پله دارن؟
یه سری صندلی بین راهی با فاصله های صد-دویست متر یه بار:
بازی های روی بورد (board games) در دسترس گوشه و کنار خیابون، یا حداقل جایگاه هایی برای راحت تر بازی کردن:
گروه های پیشاهنگی که کمکم میکنن بعضی جاها که سختمه راحت تر حرکت کنم:
توی بعضی کشورها ادمهایی هستند که به صورت داوطلبانه اخر هفته ها یه ساعتهایی میان ادمهای مسن رو می برند گردش و تفریح
بعد از کمی بیشتر فکر کردن: وقتی پیر شم دوست دارم تو یه ده باشم که تنها صداهایی که میاد صدای گاو و گوسفند و مرغ و خروسه! پله و یا بالا بلندی های زیادی نداره این ده، یا حداقل جاهای اساسیش نداره. الاغ هم دارم
امروز یه اقایی ازم خواست قبضش رو از خودپرداز براش پرداخت کنم. مسن بود. گفت چشمم مانیتور رو نمی بینه . عینک هم جواب نمیده چون نور خورشید مستقیم میزد توی مانیتور دستگاه خودپرداز
من دوست دارم تو این سنین بتونم حس مفید بودن داشته باشم برای جامعه. تازگی ها باب شده که از سونامی پیری که در انتظارش نشستیم صحبت بشه. خب میشه واقعا با آموزش و آموختن به افراد میانسال جلوی خیلی از معضلات فرداها رو گرفت. آموزش کار با اینترنت تا در زمان ناتوانی مجبور نباشن برای پرداخت قبوض برن تو شهر یا مثلا راهکارهایی که از انزوا و تنهایی درشون بیاره و پلی هم بشه بین نسل قدیم و نسل جدید.
پله های کمتری توی شهر بود. ایستگاهایی برای کرایه ویلچرهای برقی
دسترسی راحت به فضاهای تفریحی شهر و پیاده روی در اونها تا هم از طبیعت لذت برده باشم و هم ورزشی کرده باشم و هم تفکر!!! مثل این آقای مهربون ۹۶ ساله المانی که برای اخر هفته به تنهایی اومده بود جنگل نوردی.
خانه های سالمندانی داشته باشیم که کمتر ازش بترسیم. به نیکی ازش یاد بشه و سالمندان رو به انزوا نبره و با خیال راحت و سربلندی اونجا زندگی و فعالیت کنن و با بدنه اجتماع در ارتباط باشن.
من دوست دارم شهربازی هیجان انگیز مخصوص پیرها تو شهری که زندگی میکنم وجود داشته باشه.
من دوست دارم روابط اجتماعی افراد مسن محدود به خانواده نباشه. مثل این مادربزرگ و پدربزرگهایی که چشمشون به در خشک میشه تا کسی بیاد سر بزنه. گروههای گردش و تفریحی باشه برای افراد مسن و بتونن با تجهیزات مناسب وضعیت جسمیشون حداقل ماهی دو بار رو گردش برن و با هم سن و سالاشون و حتی جوانها پیک نیک داشته باشن.
پرداخت قبوض و کارهای اینترنتی راحت تر باشه براشون (برامون).
دیگه اینکه دوست دارم وقتی پیر میشم کسی انتظار نداشته باشه به خودم رسیدگی نکنم و به ظاهرم و … اهمیت داده نشه، بلکه تیپ و وضعیت ظاهریم مثل جوونیم باشه و خوشحال باشم از بابت ظاهر خودم. شاید مراکز خرید لباسی که تخفیف بدن یا اینکه فرهنگی که اینو تشویق کنه که سالمندان باید آراسته باشن خوب باشه.
دوست دارم ارتباط پیرهای مجرد با دیگران برقرار بشه تا بتونن دوباره عاشق بشن و ازدواج کنن.
یه باغهایی که مسن ها رو در صورت داوطلب بودن ببرن توش و به درخت ها رسیدگی کنن به نظرم برای خیلی ها میتونه جالب باشه.
این پیشنهاد عالیه. کار برای طبیعت و در طبیعت، در صورتی که سنگین نباشه، هم برای جسم آدم خوبه و هم برای ذهن.
از سرگرمی های مورد علاقه پدربزرگم رسیدگی به باغچه ی خونه شون بود. و هر بار بعد از مدتی بهشون سر میزدیم بهمون گلدون شعمدونی میدادن. عاشق این بودن که تجربه های باغبونی شون رو برامون بگن.
یه لاین برای رانندگی ما مسن ها بذارند. چون جوونها طاقت سرعت کم ما ها رو ندارن اون موقع
مراکز اب درمانی بیشتری توی شهرم باشه. امروز توی استخری که رفته بودم یه بخش استخر مخصوص اب درمانی بود و خیلی شلوغ تر از بخش استخر شنا بود. جمعیت مسن زیادی بودن که خیلی ها با عصا و واکر اومده بودن. جوونها هم بودن به خاطر کمر درد یا زانو درد … یه مربی مهربونم داشت که حرکات اب درمانی رو اموزش میداد
کاش توی همه شهرها و استخرها از این مراکز بود
یه اهنگ شاد هم پخش می کردن خیلی موثر بود توی روحیه شون
aging suit متولد دانشگاه ام آی تی هست، که معرفیش با این عنوان شروع شده :
This Crazy Suit Will Age You 40 Years In 5 Minutes
این لباس رو چرا ساختن: هدف درک مشتری هست. مشتری های آتی. برای درک این که پیرها چه نیازهایی دارن این لباس رو ساختن و بعد شروع کردن به تغییر دادن قفسه های یه داروخونه که مخصوص افراد مسن هست، طبقه ها رو پایین تر اوردن که مشتری ها نیاز به کارمندان نداشته باشند. نوشته ها رو درشت تر کردن و …
وقتی سن ما بالا میره چه تغییراتی در بدن ما رخ میده ، ایا برای پیری، شهرهای ما امادگی دارند؟
پیاده روها به دو قسمت کم سرعت و سرعت بالا تقسیم بشه تا ما که مسن هستیم تو عجله و تند راه رفتن سایر عابر پیاده ها دچار مشکل و آسیب نشیم و استرس نداشته باشیم.
نظام آموزشی بخشی از آموزش ها و مطالب کتاب هاش رو صرف آموزش نحوه رفتار با طبقه سالمند و کودک و افراد کم توان بکنه.
تجربیاتم رو در اختیار بقیه بذارم
اگه همین الان که پیر نشدم به دور و برم نگاه کنم پره پیرهایی است که برای کارهای روز مرشون بیرون اومدن و گاهی نیاز به کمک هایی دارن به خاطر مشکلاتی از اون دست که @Faezeh.T و @lolmol اشاره کردن. خوب همیشه اونا نمیتونن خودشون رو به پیشرفت تکنولوژی برسونن و جسمشونم توان جوونا رو رو نداره پس پیشنهادم اینه که همونطور که پلیس راهنمایی رانندگی یا گشت های نیروی انتظامی جای جای شهر دیده میشه کمک رسان های اجتماعی به صورت موظف تو گوشه کنار با لباس فرم مخصوص آماده خدمت به سالمندان باشن.
من چند تا چیز رو دوست دارم داشته باشم یابهتر بگه نبینم.
یکی اینکه چرا دنبال متفاوت کردن شهر برای سالمندان باشیم؟ من ترجیح میدم توی شهری زندگی کنم که بهم حس زنده بودن بده نه حس متفاوت بودن… فکر کنم خوب باشه که کنار همهی پله هامون یه سطح شیبدار داشته باشیم که خیلی ها از اون بیان پایین و افرادی هم که نیاز دارن جایگزینی برای پله داشته باشن ازش استفاده کنن. دوست دارم توی خیابون مردم قوانین رو رعایت کنن مثلا سرعت خودرو ها که اگه رعایت بشه تازه از سرعت بابا بزرگ مامان بزرگامون هم کمتر میشه!!!
ایده هایی که @pd.in دادن خیلی عالیه و کاملن شدنیه در مورد گروه های پیشاهنگ هم که دوستان تحت نام مدد کار هم نام بردن خوب با آموزش میشه این کار رو انجام داد تا هر شهروند یک پیشاهنگ یا مددکار باشه.
ولی چیزی که خیلی دوست دارم اتفاق بی افته انه که مترو و بی آر تی در اون زمان صندلی خالی هم برای من هم برای بقیه مردم داشته باشن. که فکر کنم این موضوع نیاز به کم شدن جمعیت شهری داره.
ولیییییییییییییییی خیلی دوس دارم وقتی بزرگ شدم اینقدر دروغ نشنوم و توی شهر هامون دعوا نبینم.
راجع به خدمات به سالمندا یه مطلب اومد تو ذهنم خیلی به تغییرات شهری مربوط نیست به تغییرات قوانین نیاز داره. همه آدما وقتی پیر میشن به بچه هاشون نیازمندتر میشن. خوبه همونطور که به مادرا و گاهی پدرا مرخصی یا تسهیلات میدن برای رسیدگی به بچه ها، به بچه ها هم از طرف محیط کارشون امکانات مالی و . . . بویژه زمان لازم رو بدن برای رسیدگی به پدر و مادر پیرشون.