سیگاری هایی که ته سیگارشون رو زمین میندازن، با زباله های دیگه هم، همین رفتارو دارن؟
هیچ صحنه سازی در کار نیست، احتمال میدم، سیگار کشون دسته جمعی بوده باشه.
سیگاری هایی که ته سیگارشون رو زمین میندازن، با زباله های دیگه هم، همین رفتارو دارن؟
واقعا؟ از اثرات اینچنینی سیگار تابحال نشنیده بودم.
چجوری وضعیت رو تحت کنترل دارن، سخته، مثلا بادوربین ها ؟
خود این محدودیت، کنترل را آسان می کند. چون هر قانونی ، برای کسب اطمینان از اینکه تبعیت می شود یا نه نیاز، به نظارت دارد.
خیلی خوبه برای این راه ها، نمونه بیاریم.
خوب قوانین سخت گیرانه به مرور عادت ایجاد میکنه، و یه جورایی آموزشه.
دیگه چی؟ بنظرم نقطه مقابل جریمه های سنگین، فراهم آوردن امکانات برای ساده کردن اجرای قانون یا حل مسألست.
مثلا بسته ها رو جوری طراحی کنن، که جای ته سیگار دا شته باشه. یا جا ته سیگاری همراه، همگانی بشه.
یا سطل های مخصوص ته سیگار در مکان های زیادی، کنار پیام های مرتبط دیده بشه.
مطلوب اینه که هرکس کاری را انجام میده از روی آگاهی و با تفکر انجامش بده نه از روی عادت .چون خود عادت یعنی اینکه کاری بدون پشتوانه تفکر باشه.حتی بزرگی در شبستر عقیده داشته عبادت خدا هم اگر از روی عادت باشه خاصیتی نداره
نگردد جمع با عادت عبادت / عبادت میکنی بگذار عادت
نه لزوما. بستگی داره هدف چی باشه؟
میشه به تجربهی کشورهای مختلف دنیا نگاه کرد و متوجه شد با کدوم هدف میشه به سلامت بیشتری برای کل جامعه رسید.
یه راه دیگه هم اینه که ساز و کاری برای ارزشمند شدن ته سیگار پیدا کرد. اون طوری کسی که میخواد از تهسیگارها بهره ببره، خودش روشی برای جمعآوری درست تهسیگار پیدا میکنه.
در اینکه آگاهی (اسمش رو میذارم آموزش) و ابزار مناسب (اسمش رو میذارم دیزاین) باید کنار هم باشن تا یه سیستم درست کار کنه، حرفی نیست. ولی «تمرکز» روی چی هست و اولویت چی هست: رسیدن به خروجی مناسب یا ساختن انسان ها؟ یعنی اگه صد تومن پول و صدساعت زمان داشتین (منابع محدود) کدوم رو در اولویت میذاشتین؟
این موضوع رو مطالعه کنین منظورم بهتر منتقل میشه:
پ.ن. به نظرم بهتره در قالب یه بحث جدید راجع بهش گفتگو کنیم تا موضوع «تهسیگارهای روی زمین» پرت نشه از بحث.
من فکر میکنم این بحث نمونه ای از بازی با معیارهای رفتاری و اجتماعی هست که به طور مشخص، با برجسته کزدن یه موضوع از بین دسته زیادی از موضوعات به آدمها ایراد میگیره. بحث محیط زیست قطعا جای حرف نداره ولی مختص به ته سیگار نیست. ولی اصرار بر جا انداختن یه تفکر خاص، جهت دهی به رفتار انسانی براساس معیار شخصی یا گروهی، و وارد کردن بحث کپی برداری از بقیه در مورد خاصی، نشان دهنده روند مثبتی در محیط پادپرس نیست. این موارد با شدت و حدت بیشتری در جامعه در حال اجرا هست. فکر نمیکنم نتیجه جالبی داشته باشه.
حالا که بحث خیلی جذاب شد من هم نظرم را مینویسم. تصویر زیر، نمایی از باغچه خانه ما (در یکی از شهرهای آلمان) را نشان میدهد:
ارزانترین سیگار در آلمان، پاکتی ۵ یورو است. با این وجود، تعداد افراد سیگاری بدون شک از ایران بیشتر است.
حداقل در مورد آلمان آموزش و قانون شکست خورده است.
پینوشت: در شهر ما با وجود این که شهرداری هر روز با ماشینهای مخصوصاش شهر را جارو میکند، مقدار زیادی ته سیگار وجود دارد. جالب این که گاهی این ته سیگارها در نزدیکی سطل زباله به زمین انداخته شدهاند.
در مورد نظر، نحوه مطرح کردن بحث مهمه. من خودم سیگار میکشم ولی این رفتار رو از خودم نشون نمیدم. چیزی که این سئوال برجسته میکنه، و الان خیلی رایج هست، اصرار آدمها برای منع رفتار هست. خط قرمز به اندازه کافی هست در جامعه. فکر نکنم اضافه کردن به این خطوط دردی رو دوا کنه.
جهت نگاه هم مهمه:
این مسئله به سیگار یا غیر اون بستگی نداره. بهتره برای همه چیز از سروصدا تا زباله این مسئله مطرح بشه. مثال اینکه برای کسائی که غدا هم میخورن و آشغالش رو میندازن توی محیط همین هم برقرار هست. یا کسانی که برای تفریح میخندن و ضدای خنده اونا ممکنه کسی رو آزار بده. این لیست رو میشه ادامه داد.
درضمن استفاده از تجربه دیگران چه اشکالی داره؟، البته اگر منظورتون از کپی این بود. اشکال مهم اینه که یه جنبه ای از تجربهی اجتماعی برجسته شده در حالیکه بقیه جنبهها بدون توجه باقی مونده. نکته در مباحث روی تجربههای بقیه اینه که من جنبه خوشایند خودم رو برجسته میکنم، شما هم همین کار رو میکنید. من مطمئنم کم نیستن رفتارهائی بسیار بدتر از اینکار که همهی آدمها اینجا انجام میدن و در جائی ممنوع هست.
من فکر میکنم در این مورد میشه بیپرده تر حرف زد ولی محیط اینجا ممکنه ملتهب بشه. این مبحث به این خاطر خطرناک هست که با برچسب زدن به آدمها، افراد تشویق میشن تا در مورد همه چیز قضاوت کنن. معمولا در این مسئله جذابیت تلخی وجود داره که نتیجهای که به بار میاره چیزی شبیه به ته سیگار روی زمین هست!
فکر نمیکنم بلند خندیدن یا غذا خوردن به اندازه کشیدن سیگار در اماکن عمومی خطرناک باشه. بله میشه موضوع رو ادامه داد و هزارتا مثال دیگه زد مثل رانندگی و غیره. حرف من اینه که به هر حال سیگار برای سلامتی مناسب نیست ولی هرکسی خودش میدونه که این عادت بد رو داشته باشه یا نه، اما مصرف سیگار در مکان عمومی برای دیگران خطرناکه و نیاز به خط قرمز جدی داره
من فکر میکنم عکسی که دوستمون گذاشته بودن ربطی به محیط اجتماعی نداشت. بیشتر به محیط زیست مربوط بود و به نظر بیشتر شبیه به شیطنت نزدیک هست تا یه چالش خاص.
در مورد جنبه اجتماعی،
این مسئله که شما خودتون رو مرجع اندازهگیری قرار میدید، مهمترین چالش هست. استدلال ضرر برای سلامت شخصی، سیگار رو مجزا نمیکنه، تقریبا به جز قهوه و سبزیجات، هر چیزی که مصرف عمومی داره، مثلا گوشت قرمز، خطر بالقوه برای سلامتی هست. بنابراین این توجیه برای برجسته کردن مسئله اصلا توجیه قابل قبولی نیست، مگر اینکه بخواید به همه چیز گیر بدید که اون موقع زندگی اجتماعی رو سخت میکنید.
برچسبهائی مثل سیگار، که به سادگی آدمها وارد گیر دادن بهش میشن، این خوبی رو داره که ساده هست. به راحتی این مسائل آمیخته به عقدههای شخصی و تمایل به محدودیت میشه. بسیاری مسائل خطرناکتر هست که آدمهای این جامعه شجاعت حرف زدن در موردش رو ندارن و به آسیبهای روانی و جسمی زیادی منجر میشه. منظور این نیست حرکت اجتماعی درست نیست، ولی حرکت اجتماعی از سر جوگیری، عقده، و تکرار بدون فهم کلی مسائل، خطرناکتر از وضعیت امروز هست. برای این حرکت هم به نظرم انسان نسبتا سالم نیاز هست نه اینکه خودمون مسبب هزار معضل باشیم، ولی راهی برای گیر دادن به بقیه پیدا کنیم.
حرف من این نیست که در یک جمع غیرسیگاری، سیگار کشیدن درست هست. حرف اینه که میزان حق به جانب بودن منتقدین و نیتشون در بسیاری از مواقع، اونقدری نیست که ظاهر قضیه نشون میده. من مطمئنم بسیاری از این منتقدین بعد از سیگار، سراغ جنبههای دیگه میرن و براش ضرر و زیان در میارن تا محدودیت بیشتر و بیشتر بشه. توی یه جامعه، وقتی صدای محدودگرها بلندتر از تعاملگرها میشه، اون جامعه به مرگ تدریجی دچار میشه. فکر نکنم این مسئله ناآشنا باشه برای کسی اینجا.
تنها یک چالش بود، و جنبه شیطنت آمیز مورد نظر شما رو درک نمیکنم. و در مورد کپی بردای هم بیشتر توضیح بدید لطفا.
اگر در عنوان سوال سیگاری ها آمده، چون غیرسیگاری ها ته سیگار ندارن، که بیندازن، شاید نباید درعنوان بیاید که بحث مخدوش نشود.
چون به نظرم ته سیگار هنوز زباله محسوب نمیشه از نظر بعضی ها، چیزی شبیه آدامس. شاید چون ریزن.
نکته ی جالبی بود. شاید با بزرگ کردن ته سیگارها (و آدامس) بشه کمی مشکل زمین افتادنش رو بهبود داد (صرفا به عنوان ایده پردازی خز مطرحش کردم ).
ظاهرا ته سیگارها هم به درد میخورن:
و میشه از ته سیگار استفاده شده و خاکسترش به عنوان فیلتر استفاده کرد. و نکته ش هم اینه که حتما تهِ سیگارهای استفاده شده باشن، چون استفاده نشده ها تخلخل کافی رو ندارن.
به نظرم چالش بیشتر این هست که بعضی رفتارها از طرف جامعه پس زده میشه، در نتیجه افرادی که تجربهای از اون رفتار دارن به ندرت تجربه شون رو به اشتراک میذارن. ضمن اینکه خیلی ها هم عقیده دارن اگه تجربههای پسزدهشده از سمت جامعه رو بروز بدیم، قبحش میریزه و … .
این جور وقتا، آدمایی که تجربه ی مذکور رو ندارن مجبور میشن با حدس و گمان یه چیزایی رو پوشش بدن، که درک ناقص از یه مسئله به دست میده.
از این نظر که در جائی و تحت عنوانی یه جنبه خاص مطرح میشه. شما میتونید از انواع مسائل محیط زیستی عکس بذارید ولی صرفا این مسئله رو برجسته میکنید. این به نظرم تحریف واقعیت، با تغییر اندازه مسائل هست. بازی با این مسائل به دیدگاههای شبهایدئولوژیک برپایه استدلال ناقص منجر میشه. چیزی که نمونه اون در این پاسخها کاملا دیده میشه.
اون کسائی که این کار رو میکنن، کارشون ربطی به این مسئله نداره بلکه به جامعه گریزی که @lolmol اشاره میکنه ربط داره. کسی که برای گریز از جامعه کاری رو انجام میده، به دنبال تبعیت از قوانین هم نخواهد بود.
تلاشتون برای تبدیل این بحث به بحث مفید رو درک میکنم و شاید اگر که وارد نمیشدم بهتر بود ولی،
توی اینجا، به نظرم چالش این نیست. چالش چیزی که میشه بهش گفت عامه گرائی مدرن. تفاوتش با حالت معمول عامه گرائی در اینه که به دلیل رواج وسایل ارتباطی، بالاخره از جائی استدلالی برای پشتیبانی از حرکت عامیانه پیدا میشه. الان خیلی رایجه که با هر کسی که حرف میزنیم انگار در مباحث محیط زیستی علامه دهر هست ولی کمی بحث نشون میده که طرف شبیه به خلاصه صفحه یه سایت هست.
دلیل واکنشم مخالفت با فکر کردن در مورد ته سیگار نیست. اتفاقا از نظر محیط زیستی یکی از بزرگترین آلوده کننده ها هست و فکر کردن در موردش بسیار ارزشمند. ولی رواج این نوع نگرش در این سئوال، میتونه به سرعت محیط اینجا رو به محیط قطبیدهای تبدیل کنه که پر بشه از مباحث شبهمنطقی و جدلهای نافرجام. چیزی که عامل ناکارآمدی اجتماعی ما هست در اصل. خیلی از مباحث به این سمت رفته اخیرا و بیتوجهی بهش میتونه باعث زده شدن آدمها از مشارکت بشه. البته این نظر شخصی با تجربه از دیدن ریزجامعههای بیرون هست.
یکی از روش ها بازی سازی هست. مثل این…
یکی از روش ها هم کمک گرفتن از کلاغ ها از طریق شرطی کردن اونها…
این صحنه بنظر من یه چالش صد در صد محیط زیستی بود و دنبال جواب هایی چون جواب @lolmol و @mohifalahi بودم،
شایدم نشه گفت صد در صد محیط زیستی ، اصلا مگه مسأله تک بعدی هم وجود داره؟
مگه میشه نقش و رابطه آدما رو حذف کرد؟
پس چه مدلی مناسبه برای بررسی مسایل یا حلشون، جوری که همه حریم هم رو حفظ کنن؟
جنبه شبه ایدئولوژیک سوال ها را چگونه باید پیش بینی و درک کرد؟
اصلا شبه ایدئولوژیک یعنی چه؟
خوب طبیعیه که مسأله بزرگ محیط زیست رو به مسائل خرد تبدیل کنیم و هر کدوم رو در جای خودش برجسته کنیم، اینم یه مسأله واقعیه بدون هیچ تحریفی.
حالا این که بحثا تو جواب دادن به سمت و سوی خاصی، کشیده نشه، رو میتونیم کنترل کنیم.
قوانین سایت بحث مذهبی و سیاسی رو ممنوع کرده و احترام به افراد رو تأکید. بنابراین چه در مورد سوالا و چه در مورد جوابا، بهتره نقدها موردی و دقیق باشه، و یک صفت کلی به همه بحث نسبت داده نشه.
این که بحثو ادامه میدم، فقط جهت رفع ابهامه، بیشتر برای خودم. و اینجا پادپرسه، و من دوست دارم خوب پرسیدن و خوب جواب دادن رو یاد بگیرم، مگه اینکه بگیم اگه بلد نیستی، نباش.
من نقدم به نحوه طرح مسئله بود. دقیقا وقتی چالشی چندوجهی وجود داره، باید بدونید چطور مسئله رو مطرح کنید که بعد عامیگرایانه مسئله برجسته نشه. تحلیل رفتار آدمها، با قضاوت خیلی متفاوت هست. من با جنبه قضاوت مشکل دارم. بعید میدونم اینجا هدفش با قضاوت بخونه. اگر اشتباه میکنم، مسئولین سایت میتونن بگن به صراحت، تا هر کسی تصمیم بگیره دوس داره در فضائی که قضاوت در مورد آدمها مجاز هست، فعالیت کنه یا نه.
رشد بعضی تفکرها در زیر لوای آزادی اندیشه، میتونه به خود فلسفه اندیشیدن ضربههای مهلکی بزنه. من فکر میکنم میشه عنوانهای بحث رو از جامعه بیرون گرفت، ولی اگر که به همون شکل تحلیل کنیم مسائل رو، چیزی بیشتر از محیط بیرون دستمون رو نمیگیره.
بحث محیط زیست، بحث بسیار عمیقی هست که به مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ربط داره. در عمق این مسئله، اکثر کسانی که اینجا هستیم، مستقیم یا غیرمستقیم، به این فرآیندهای مخرب کمک میکنیم. قسمتی از این بحث باید به تعادل بین حفظ محیط زیست و امکان زیستن برگرده، وگرنه در حد شعار ساده و گیر دادن الکی به همدیگه باقی میمونه. نمونه مشهود این مسئله، ترافیک هست که میتونه بحث رو روشنتر کنه. بدون وارد کردن شرایط مناسب زندگی اجتماعی، نمیتونید این مسائل رو تعدیل کنید. تجربه من میگه که این بحث با وجود سادگی و نمودهای زیادی که داره، در نهایت به حرکتهای فریبنده منجر میشه، مگر اینکه تمام مسائل با هم وارد بشن.
3 پست به یک موضوع جدید منتقل شدند: چه جوری یه سوال رو نقد کنیم که به سوالهای بهتری برای فکر کردن برسیم؟
بله، یه جور زباله سازی مجدده.