جف: «اول برویم ببینیم چطور میتوانیم بازیکن تیمی واقعی را تشخیص بدهیم، کسی که بتواند:
به راحتی اعتمادسازی کند،
وارد تعارض سالم با دیگران شود،
تعهدات واقعی بدهد،
از افراد مسئولیت بخواد و بر نتایج تیم تمرکز کند.
بعد به افرادی که دارند مثل بیشعورها رفتار میکنند کمک کنیم شیوههایشان را تغییر بدهند یا به شرکت دیگری بروند.»
بعد از چندین روز تحلیل پیچیده فهمیدند مدل نهایی سنجش بازیکنهای تیمی توسط یک مدل خیلی ساده توصیف میشود. افرادی میتوانند در کار تیمی موفق باشند که سه مهارت نرم زیر را دارند:
فروتن هستند: فروتنی این نیست که خودت را کوچک به شمار آوری، بلکه این است که به خودت کمتر فکر کنی.
پرولع هستند: تقریبا هیچوقت مدیر مجبور نمیشود افراد پرولع را به کار بیشتر مجبور کند، چون آنها خودانگیخته و کوشایند.
هوشمند هستند: هوشمندی صرفا به رفتار معقول شخص با افراد دیگر اشاره میکند.
جف: «ببین میخواهیم در این زمینه باتعصب برخورد کنیم! در واقع آنقدر به این سه مهارت اهمیت دهیم که افرادی که یکی از آنها را ندارند از کار کردن در اینجا بدشان بیاید! و کار اینجا واقعا برایشان ناخوشایند شود.»
من سه برش خیلی ساده از کتاب یا برداشت خودم رو ازش نوشتم، میدونم اعجاز کتاب ممکنه در این اختصار گم بشه، در عین حال این کتاب رو به شدت در کنار کتاب دیگر پاتریک لنچونی، برای یادگیری کار تیمی و همین طور درک بهتری از خودتون در کارهای تیمی توصیه میکنم.
راستی اگه کتاب رو تهیه کردین، پیشنهاد میکنم این کتاب رو چند بار بخونین! چون در هر بار مطالعه چیزهای جدیدی راجع به خودتون و همین طور کار تیمی یاد میگیرین
اگه کسی کتاب رو خونده دوست دارم کمی راجع بهش گپ بزنیم.
با صدای بلند فکر کردن: دارم به این فکر میکنم که جامعهی پادپرس هم فرهنگ خاص خودش رو میطلبه، و با توجه به اینکه اینجا قراره حرکتهای جمعی برای حل مسئله رقم بخوره چه بهتر که افراد تیمی واردش بشن و کسانی که طبع و مهارت بازیکن تیمی رو نمیخوان به دست بیارن، به شکل خود به خود ازش خارج شن.
یا این طوری بگم که اگه افراد تیمی وارد شن و یا افرادی که تمایل دارن کار تیمی یاد بگیرن و انجام بدن، اون وقت یه جامعه ی موفق میشه:
اگه پادپرسیا فروتن نباشن، در هر موضوعی نظر قطعی میدن حتی اگه درش تخصص نداشته باشن و در ضمن نظر متخصص رو نمیپذیرن.
اگه پادپرسیا پرولع نباشن، هیچ وقت دنبال بهبود مشکلات اطرافشون نمیرن و به همون چیزی که دارن قناعت میکنن و یا صرفا راجع بهش غر میزنن.
اگه پادپرسیا هوشمند نباشن، تعاملات ضعیفی رو با سایر جمع رقم میزنن که خود به خود باعث از بین رفتن جمع و حس جمعی میشه.
نمیدونم سوال بعدی که بهتره بهش فکر کنیم چی باشه. فعلا اولین سوالایی که به ذهنم میرسه اینه:
چطور میشه افراد فروتن، پرولع و هوشمند بیشتری رو جذب پادپرس کرد؟
چطور اگه بعضی از این مهارتا در بعضی افراد جامعه نیست، بهشون گفته بشه و کمک بشه که چنین مهارتهایی رو به دست بیارن؟