یک کار افرین چگونه می تونه به بهترین شکل محصولش رو تبلیغ و در بازار عرضه کنه؟
یک اتاق مطالعه خوب چه ویژگی هایی باید در چیدمانش باشه؟
در حال حاضر برای من رفتار و تفکرش مهمتره،البته در جهت مثبت.
با در نظر گرفتن کلیات و سوابق منبع ،اونیکه با مشاهدات و واقعیت ها همخوانی بیشتری دارد.
پرسش از سرمنشا وضع قانون و اخلاق،این ادعا رو کاملا زیر سوال میبره.هردوی اینا ساخته ی افراد بشرند و یک فرد عادتا و منطقا بایسته ای رو به خودش حمل نمی کنه که مخالفت صریح با منافعش داشته باشه.
نسبت به قوانین و عرف اخلاقی باید به واضع،موضوع وضع وشرایط ومحیط موضوع به رجوع کرد.شاید بشه گفت وضعیت پیرامونی یا صورتها هستند که محتوا رو تحت تاثیر قرار میدن.
نکته دیگه اینکه خیلی اوقات ما صرفا مصرف کننده قواعد پیشینیم.همین مسئله میتونه دلیل امتناع ما از اون رسم یا رسوم باشه.هرچند خود قاعده متوجه ایراد اساسی نباشه.
بدترین اتفاقی که میتونه واسه یه جامعه بیوفته چیه؟
کدوم نسل بیشتر از همه سوخته؟
در ۳۰-۴۰ سال گذشته معمولا در هر دهه شرایطی سخت بر جامعه ما حاکم بوده، از جنگ در دهه ۶۰، شرایط سخت اقتصادی در دهه ۷۰، تغییرات شدید و اغتشاشهای اجتماعی در دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰، رکود و تحریمهای کمرشکن در دهه ۹۰. هر دهه یک نسل رو با خودش به همراه آورده، نسلی که قسمتی از کودکی، نوجوانی، جوانی و میانسالی خودش رو در این شرایط نابسامان سپری کرده.
به نظرتون کدوم نسل بیشترین ضربه رو خورده؟ مثلا دهه ۶۰ به دلیل رقابت شدید و سختیهای زیاد در ادامه تحصیل و فرسودگی در این فرآیند رقابتی، لایق سوختهترین نسل ۴۰ سال گذشته هست یا نه بقیه هم شانسی برای رقابت دارن؟ چطور میشه کمیتی برای این قیاس تعریف کرد و محاسبه نمود؟
برای پیشرفت چقدر باید از گذشته فاصله گرفت؟
حتما خیلی مواقع به پیشرفت فکر میکنین، اولین نکته تغییر زمان حال و گذشته هست. البته در کنار اون، خیلی مواقع هم به این دچار میشیم که باید گذشته رو حفظ کنیم به دلایل مختلف. این شکل متضاد از نظرات به چه دلیل پیش میاد؟ برای پیشرفت موثر، چقدر باید از گذشته فاصله گرفت؟ با مثالهای ملموس اگر بحث کنیم خیلی خوب میشه.
یک زندگی مدرن و متعادل از نظر شما چه شکلیه؟
در زندگی سنتی عناصری مثل جامعه بیرونی، کار و پایداری شغلی و ارتباط انسانی جایگاهی ویژه دارن. در دنیای مدرن، جامعه مجازی و سرعت تغییرات به همراه هجوم خبرهای مختلف جز لاینفک زندگی شدن. قرار نیست چیزی از زندگی حذف بشه ولی تداخل واقعی و ذهنی بین این ویژگیها یکی از مهمترین چالشهای امروز جامعه هست. شما چه راهکاری پیشنهاد میدین؟ چرا؟
آیا ارتباطات کمتر به حس بهتری نسبت به زندگی منجر میشه؟
برخلاف احساس فردی اکثر ما، اگر دقیقتر به شرایط امروز با ۴۰-۵۰ سال قبل نگاه کنیم، ما در سطحی بسیار بهتر زندگی میکنیم. ولی به دلیل ارتباطات و قیاس با بقیه احساس منفی شدیدی نسبت به زندگی داریم. شما هم این احساس رو دارید؟ قیاس و ارتباط به این شکل چه خوبیها و چه بدیهای داره؟
۵ مشکل غیرانسانی مملکت چیا هستن؟
مشکل غیرانسانی، یعنی مشکلی که ربطی به رفتار فردی نداره و برای رفع اون لزوما نیازی نیست که آدمها رو عوض کنی. ۵ مشکل مستقل از فرد در جامعه رو در کجاها می بینین؟
- محیط زیست و شرایط اقلیمی
- مشکلات ارتباطی مثل نبود راه آهن و جادههای مناسب
- ؟
نتیجهگرایی یا تلاشگرایی، هر کدوم چه خوبیها و چه بدیهایی دارن؟
نتیجه گرایی مفهومی واضح هست یعنی موفقیت یک کار مستقل از میزان تلاش فرد تنها با نتیجه سنجیده بشه. در مقابل این، مفهوم تلاشگرایی رو بزاریم که به میزان تلاش فرد برای رسیدن مستقل از نتیجه حاصل نگاه میکنه. شما در زندگی بیشتر به کدوم متمایل هستین؟ به نظرتون هر کدوم چه خوبیها و چه بدیهایی دارن؟
آیا جستجوی خوشبختی با شادی و رضایت در تضاده؟
شاید همه از ابتدای سن عقلی، با سئوالی به نام خوشبختی آشنا میشن. این سئوال گیج کننده معمولا برای تمام عمر همراه انسان هست و خودش رو در لابلای تلاشهای ممتد برای بهتر شدن یا تغییر نشون میده! نامفهومی خوشبختی معمولا امکان رضایت درونی رو از افراد میگیره، این احساس که اون حالتی که امروز دارم، حس خوشبختی نیست و چیزی متفاوت باید وارد بشه، لبخند رضایت رو به حسرت و تکرار تلاش تبدیل میکنه. آیا این تضاد بین جستجوی خوشبختی و شادی، همیشه و برای همه هست؟ این تضاد، آیا تضادی درونی نیست، چون خوشبختی در نهایت قرار هست به حس شادی تبدیل بشه؟
پیروی بحث: برای فعالیت مثبت در یک محیط اجتماعی به چه چیزی نیاز هست؟
برای فعالیت موثرِ مثبت در محیط کار به چه چیزی نیاز است؟
به عنوان یک سرباز خیلی با این سوال مواجه میشم: “برای کی داری کار میکنی؟”
وقتی در محیط اداری حضور داشته باشی متوجه میشی که اکثر افرادی که به عنوان کارمند(کسی که داره حقوق میگیره) به استخدام در می آیند، تقریباً دست به کار مشخصی نمیزنند. یا در بهترین حالت مشاهده میکنی که بیشتر از اون که در چارت کاری ازشون خواسته شده باشه، تلاش و پیگیری نمیکنند.
به همین خاطر به عنوان یک سرباز اکثراً با خواستن برای مفید بودن چالش خواهی داشت. براساس مشاهداتم میتونم با اطمینان خاطر بگم که در سایر مشاغل حتی اونهایی که جذابیت دارند هم(مثل پزشکی) این معضل به صورت حاد وجود داره.
به عنوان مثال وقتی به یک پزشک مراجعه میکنی اکثرشون سریعترین راه رو پیش میگیرن. بدون معاینه دقیق و یا یک تشخیص سرعتی قویترین داروها(نظیر آنتی بیوتیک) رو تجویز میکنند و دیگه به دنبال درمان کامل نیستند. حتی اگه با احتمال کمی یک بیمار صرفاً به دنبال گوش شنوا باشه برای درددل کردن هم اکثر پزشکا سعی در بریدن صدای بیمار دارند.
خُب جواب من به عنوان یک سرباز به سوال “برای کی داری کار میکنی؟” همیشه این بوده: “برای خودم. برای آینده خودم.” ولی در پس این جواب حس میکنم باید پاسخ عمیقتری وجود داشته باشه که شالوده پاسخ به مسئله اصلی خواهد بود:
برای فعالیت موثرِ مثبت در محیط کار به چه چیزی نیاز است؟
پیروی مطلب بالا:
آیا جلال آل احمد صرفاً یک مقلد بوده؟
به عنوان یک خواننده عام، داستانهای جلال رو صرفاً تقلیدی از شیوه ی نثر داستان پردازان قوی عصر خودش میدونم. این نویسنده بدون اینکه کسی سعی در ارتقای مهارت نویسندگیش داشته باشه(حتی خودش) سعی در نوشتن داستان داشته. آیا واقعاً چنین برداشتی درسته؟
(موضوع واقعاً نیاز داره که ساخته بشه)
ترس یا وفاداری؟ کدوم تاثیر گذارتره؟
متنشو بعداً مینویسم
اصلاح فرد، اصلاح خانواده یا اصلاح جامعه؛ کدامیک مقدمترند؟
متن خوبی براش سراغ ندارم.
1 پاسخ به پرسش تازهای منجر شد: وقتی میخواهید رفتار فردی رو که به هیچ وجه درک نمیکنید، بفهمید، چه میکنید؟