نتیجهگرایی یا تلاشگرایی، هر کدوم چه خوبیها و چه بدیهایی دارن؟
نتیجه گرایی مفهومی واضح هست یعنی موفقیت یک کار مستقل از میزان تلاش فرد تنها با نتیجه سنجیده بشه. در مقابل این، مفهوم تلاشگرایی رو بزاریم که به میزان تلاش فرد برای رسیدن مستقل از نتیجه حاصل نگاه میکنه. شما در زندگی بیشتر به کدوم متمایل هستین؟ به نظرتون هر کدوم چه خوبیها و چه بدیهایی دارن؟
شاید همه از ابتدای سن عقلی، با سئوالی به نام خوشبختی آشنا میشن. این سئوال گیج کننده معمولا برای تمام عمر همراه انسان هست و خودش رو در لابلای تلاشهای ممتد برای بهتر شدن یا تغییر نشون میده! نامفهومی خوشبختی معمولا امکان رضایت درونی رو از افراد میگیره، این احساس که اون حالتی که امروز دارم، حس خوشبختی نیست و چیزی متفاوت باید وارد بشه، لبخند رضایت رو به حسرت و تکرار تلاش تبدیل میکنه. آیا این تضاد بین جستجوی خوشبختی و شادی، همیشه و برای همه هست؟ این تضاد، آیا تضادی درونی نیست، چون خوشبختی در نهایت قرار هست به حس شادی تبدیل بشه؟
پیروی بحث: برای فعالیت مثبت در یک محیط اجتماعی به چه چیزی نیاز هست؟
برای فعالیت موثرِ مثبت در محیط کار به چه چیزی نیاز است؟
به عنوان یک سرباز خیلی با این سوال مواجه میشم: “برای کی داری کار میکنی؟”
وقتی در محیط اداری حضور داشته باشی متوجه میشی که اکثر افرادی که به عنوان کارمند(کسی که داره حقوق میگیره) به استخدام در می آیند، تقریباً دست به کار مشخصی نمیزنند. یا در بهترین حالت مشاهده میکنی که بیشتر از اون که در چارت کاری ازشون خواسته شده باشه، تلاش و پیگیری نمیکنند.
به همین خاطر به عنوان یک سرباز اکثراً با خواستن برای مفید بودن چالش خواهی داشت. براساس مشاهداتم میتونم با اطمینان خاطر بگم که در سایر مشاغل حتی اونهایی که جذابیت دارند هم(مثل پزشکی) این معضل به صورت حاد وجود داره.
به عنوان مثال وقتی به یک پزشک مراجعه میکنی اکثرشون سریعترین راه رو پیش میگیرن. بدون معاینه دقیق و یا یک تشخیص سرعتی قویترین داروها(نظیر آنتی بیوتیک) رو تجویز میکنند و دیگه به دنبال درمان کامل نیستند. حتی اگه با احتمال کمی یک بیمار صرفاً به دنبال گوش شنوا باشه برای درددل کردن هم اکثر پزشکا سعی در بریدن صدای بیمار دارند.
خُب جواب من به عنوان یک سرباز به سوال “برای کی داری کار میکنی؟” همیشه این بوده: “برای خودم. برای آینده خودم.” ولی در پس این جواب حس میکنم باید پاسخ عمیقتری وجود داشته باشه که شالوده پاسخ به مسئله اصلی خواهد بود:
برای فعالیت موثرِ مثبت در محیط کار به چه چیزی نیاز است؟
به عنوان یک خواننده عام، داستانهای جلال رو صرفاً تقلیدی از شیوه ی نثر داستان پردازان قوی عصر خودش میدونم. این نویسنده بدون اینکه کسی سعی در ارتقای مهارت نویسندگیش داشته باشه(حتی خودش) سعی در نوشتن داستان داشته. آیا واقعاً چنین برداشتی درسته؟
چرا بعضیا خوابشون سَبُکه؟
با کمترین سر و صدایی از خواب بلند میشین؟ اگه وقتی خواب هستید کسی بهتون نگاه کنه، بدون اینکه ازش صدایی در بیاد، از خواب بیدار میشید؟ و…
حتماً شما هم مثل من از اون دسته آدمها هستید که خواب سبکی دارن. معمولاً برای خوابیدن باید تمرکز زیادی بکنم. در هرجایی به راحتی نمی تونم بخوابم و معمولاً وقتی به جای جدیدی نقل مکان میکنم چند شب اول رو به سختی خوابم ببره.خُب چرا باید اینطوری باشه؟
ترس از ارتفاع چجوری بوجود میاد؟
تا حالا شده تو یه استخر از تو آب به سکوی شیرجه در ارتفاع 8 متری نگاه کنین؟ از اون پایین که احساس خاصی به آدم دست نمیده. حداقل به این ارتفاع! ولی کافیه از سکو بالا برین و از اون بالا به پهنه آب بنگرید! برای من که یه حس هیجان همراه با ترس بدست میده! حتی برای این ارتفاع کم!
مشاغل سخت و زیان آور دو جورند
یکسری مشاغل مثل رانندگی سخت و زیان آورند یعنی به ازای یکسال کار دو سال باید در سابقه لحاظ شود ولی تا شکایت نکنی به حقت نمیرسی
ولی یکسری مشاغل هستند که هیچ حمایتی ازشون نمیشه و واقعا زیان آوره مثل جوشکار آرگون که فرد جوشکار بعد از یکی دو سه سال مقطوع النسل میشود یعنی از نعمت فرزند آوری محروم میشوند