فرق بحران، مسئله، معضل و مشکل چیه؟

دیدم که از هر چهار کلمه، مسئله، معضل، مشکل، و بحران، برای توصیف چیزهایی که براشون دنبال راه حل هستیم، استفاده میکنیم. مثلا: بحران آب، مشکل آب، معضل آب، و مسئله‌ی آب. ولی فرق این ها چیه و هر کدوم در چه موقعیت هایی معنادار میشن؟

هم تفاوت از لحاظ معنای لغوی منظورمه و هم تفاوت از نظر تاثیری که هر کدوم رو ی ذهن میذارن.

dilemma :‌ معضل (فکر کنم)
crisis: بحران
challenge - problem: مسئله یا مشکل

خودم با مسئله حال میکنم، چون بیشتر بهم حس توانایی رو القا میکنه، سه تای دیگه یه کم حس ناتوانی یا بدبختی میده! و فکر می‌کنم معضل و مشکل و بحران، زیرمجموعه‌هایی از تعریف مسئله هستن.


دنباله‌ی موضوع چه طور میشه دیدگاه مردم ایران رو از تهدید-بین به فرصت-بین تغییر داد؟ فکر میکنم اگه موقعیت ها رو بتونیم درست دسته بندی کنیم، راحت تر میتونیم فرصت و تهدید رو تشخیص بدیم و انتخاب کنیم.

6 پسندیده

از دیدگاه خودم میگم شاید خیلی دقیق نباشه. از منظر یه سیستم اجتماعی، بحران به نوعی پیش بینی ناپذیری و عدم امید به راه حل توش هست. حتی سرعت هم میتونه در مفهوم پیش بینی ناپذیری اینجا، مهم باشه. مشکل نوعی نقص سیستم رو تو خودش داره که میتونه برطرف بشه ولی هنوز نمیدونیم. در نهایتش معضل نوعی نقص هست که ناشی از سیستم اجتماعی هست و در چهارچوب موجود به طور سازگار قابل حل نیست. مسئله کمی حالت ملایمی داره. موردی رو به ذهن میاره که میدونید توی سیستم موجود براش راه حلی هست ولی پیچیدگی سیستم اون راه حل رو گم کرده توی خودش (عملا مثل تعریف علمی). فکر میکنم بحران میتونه از بقیه ناشی بشه (اگر هر کدوم به حدی فراگیر بشن که حیات اجتماعی رو تحت تاثیر قرار بدن) ولی به کارگیری سه تای دیگه، بستگی به میزان اطلاعات از سیستم داره. مثلا آلودگی هوای تهران یه معضل نه مشکل (قابل حل در چهارچوب حال حاضر) هست چون به ساختار اجتماعی شهر برمیگرده و ناشی از سیستم اجتماعیه.

4 پسندیده

مسئله یه سوالی هست که ممکنه برای یک یا چند نفر پیش بیاد .معضل زمانی هست که یک مسئله دامنه دار میشودو جوابهای گوناگون و متفاوت و گاها متضادی دارد بحران زمانیست که مشکلی اساسی پیش می آید و یک جمعیت زیادی را شامل میشود و حل آن عزم عمومی می طلبد و تفاوت آنها در دامنه آنهاست برای بحران میتوان بحران آب در منطقه بزرگی از غرب آسیا را مثال آورد که مسئولان هیچ حرکتی برای حل آن نمی کنند و فقط توکل به خدا را بهترین راه حل میدانند و مردم هم که منتظرند کس دیگری اقدام کند.

1 پسندیده

سلام، من در مورد تفاوت مسئله و مشکل بصورت بسیار گسترده درمقالات جستجو کردم، چون خودم برای بیان مسئله تحقیقم برام این سوال پیش اومده بود. حالا با یک مقدمه شروع میکنم و تفاوت مسئله و مشکل رو براتون توضیح میدم:

ببینید معمولا وقتی میخواهیم با دیدگاه حل مسئله به یک موضوعی بنگریم خیلی تفاوت این دو حساس و مهم میشه، قضیه اینجوری شروع میشه که وقتی یک جریانی یا حالتی از وضع مطلوب خود خارج میشه یعنی یک مانعی بوجود امده که از ادامه وضع مطلوب جلوگیری میکنه، به ان مشکل میگویند.

  • مشکل در حقیقت نوعی سختی و دشواری است،

  • مشکل احساس میشود،

  • مشکل درحال است ولی رو به گذشته دارد،
    مشکل در حال است زیرا وضعیت موجود گذشته را عوض کرده است و وضعیتی جدیدی هم اکنون بوجوداورده، رو به گذشته دارد زیرا علل بوجود امدنش را باید در زمان گذشته بررسی کرد.

  • مشکل مانعی است در برابر ادامه وضع مطلوب،

  • مشکل در حقیقت بالفعل شده ی تهدیدات است،
    مثلا اگر به خطری که مزیت های شما رو تهدید میکنه پرداخته نشه به مشکل تبدیل میشوند، مثلا به سلامتی یک انسان اگر توجه نشه میتونه توسط مصرف موادمخدر تباه بشه. به عبارتی وضع سلامتی انسان که حالتی مطلوب است به مشکل اعتیاد تبدیل میشه، پس اعتیاد یک مشکل هست در درجه اول.

اما مسئله؛ مسئله در حقیقت مشکلی است که این زمانی و این مکانی شده باشد،

  • مسئله از دل تغییر بیرون میاید،
  • مسئله دقیقا در شکاف حاصل از تغییر بوجود می اید،
  • مسئله احساس نمیشود بلکه بیان میشود، به شکل بیان مسئله،
  • مسئله باخود راه حل را دارد یعنی حل مسئله،
  • مسئله شکاف بین انچه که هست و آنچه که باید باشد است.
  • مسئله قابل شمارش است، اما مشکل غیر قابل شمارش.

مثلا هویت سوال از مسئله فضاست. در کل در هر جریانی ابتدا یک اشتباه یا غلطی باعث اختلال شده و اثارش بصورت مشکل بروز میکند، یک محقق در هر حوزه ای ابتدا مشکل را احساس میکند و برای رفع ان به بیان مسئله می پردازد، پس مشکل رفع میشود اما مسئله بیان میشود و حل میشود.

امیدوارم تاحدودی متوجه شده باشید. اگر بازم چیزی فهمیدم میام اینجا میزارم.

2 پسندیده