«چه جوری غذای کمتری در رستوران ها دور ریخته بشه؟»؛ مسئله این است.
چند ماه پیش مسئله رو یه پادپُرسی مثل شما مطرح کرد، اینجا، و پادپُرسیهای دیگه پاش از نقطه نظرات و تجربههاشون گفتن، یه جوری که کنجکاو شدیم بدونیم واقعا اگه ذهن هامون رو کنار هم بذاریم، چه اتفاقی میفته؟
میشه یه تقریب خیلی ساده زد که ارزش نهایی کار دستمون بیاد: هر روز چند کالری غذا میخورم و چند کالری دور میریزم؟
نهایتا این شد که تصمیم گرفتیم یه ماه، فقط و فقط رو این مسئله متمرکز شیم: چه راه حل های نویی از ذهن ما برای مسئله ی هدر رفت غذا برمیاد؟
#مسیر حرکت در رویداد نوآوری باز نوآ-۰۰۱
##آمار:
چرا خوبه عدد و رقم داشته باشیم؟ شاید چون من فیزیک خودم! تو فیزیک یاد میگیری با عدد و رقم دنیا رو بشناسی. یاد میگیری یه چی کِی واقعا مهمه و کی میشه ازش صرف نظر کرد. در واقع میخوایم مطمئن باشیم اصلا ارزش داره انرژی خرج کنیم برا این مسئله؟
##بارش پرسش:
میگن قبل از اینکه هر راه حل یا ایده ای بدیم، بهتره دنبال فهم مسئله باشیم و در عین حال تیز کردن ذهنمان.
##تجربه:
برای درک مسئله از اعماق وجودمون، بد نیست گذری بندازیم به تجربه هامون. تا حالا خودمون کجاها غذایی هدر دادیم؟ چه حسی داشتیم وقتی کسی غذایی که با زحمت ما پخته شده رو ریخته رو زمین؟ چی میشه که گاهی مجبوریم غذا داشته باشیم ته ظرفمون؟ تا حالا تونستیم یک ماه بدون هدر دادن هیچ غذایی بگذرونیم؟ چه جوری؟تازه بالاتر، کسی هست که بتونیم تجربه ش رو اینجا مطرح کنیم؟ مامان بزرگ یا بابابزرگمون؟ دوستمون؟ معلممون؟ و یا حتی دورتر، تا حالا تجربه ی رفتن به مرکز جمع اوری زباله ی کهریزک رو داشتین؟ چه جور تجربه ای بوده؟همه ی این تجربهها داستان های ارزشمندی هستن که بدونشون قصه مون ممکن نیست به راحتی به پایان برسه.
##طوفان فکری:
حالا دیگه وقتشه! وقتشه که به ذهن هامون اجازه بدیم بعد از فاز فهم مسئله، غوغا کنن. بدون هیچ محدودیتی.
##نقد ایده:
مزیت پادپُرس در اینه که روحیات مختلف درش هستن، روحیاتی که کمک میکنن بتونیم ایده هایی که از نظرمون جالب هستن رو از زاویه متفاوت ببینیم. طوری که ایده ها استحاله پیدا کنن و از دل خاکسترشون ایده های ناب تری به دنیا بیان.
##راه حل جمعی و پروتوتایپینگ:
این مرحله یه سورپرایزه خودمون که بی صبرانه منتظرشیم.