با توجه به ساده و کاربردی بودن و درگیری بیشتر معلمان با مسالۀ مدیریت کلاسِ درس و با توجه به این که نظرسنجی حضوری از معلمان پایۀ دوم نیز موید این مطلب است، میخواهم به عنوان یک معلم، تجربیات خود را در این زمینه مستند کنم.
بیایید از کلاسی که قرار است به صورت حلقۀ کندوکاو پیش برود بازدید کنیم؛ در چنین محیطی چه خواهیم دید؟
در پیکرۀ ظاهری کلاس می بینیم که بیشترین امکان مشارکت جمعی بین دانشآموزان وجود دارد و رفتارشان با یکدیگر مردمسالارانه است؛ دایرهوار به دور میزی نشسته یا شاید به چند گروه کوچکتر تقسیم شوند. در کلاس میبینیم که مشارکتکنندگان با توجه به نظر یکدیگر و اصلاح و تعدیل آنها، نظر خود را بیان می کنند. بر حسب علایق خود سعی می کنند به جای آنکه اهداف شخصی خویش را دنبال کنند، با جمع همراه باشند و کندوکاو به هر نتیجهای که بیانجامد آن را دنبال کنند
باید بدانیم برای پی بردن به کنه امور، تداوم لازم است و این راه طولانی خواهد بود. این بدان معناست که اعضای حلقۀ کندوکاو واهمه ندارند در صورت نادرست بودن پاسخی، دیدگاه خود را تعدیل یا پاسخهایشان را اصلاح کنند، آنها با طیب خاطر نظر یا پاسخی را که مناسب نباشد رها میکنند.
ذکر این مقدمه به این علت بود که در واقع تلاش ما نیز در کلاس درس، رسیدن به چنین سطحی از مشارکت و درک در دانشآموزان است. به گمان من بیشتر مسائلی که در کلاس درس ایجاد اختلال میکند، نگرش فردمحور در دانشآموزان است. آنها یک جامعه نشدهاند و این خودمحوری در آنان چنان پررنگ است که به بهانههای مختلف ما باید شاهد نزاعها، درگیریها، زد و خوردها و فرونشاندن تلاش آنها در نمایش خود و جلب توجه آموزگار و دیگران نسبت به فرد باشیم. پس در ابتدا ما باید تلاش کنیم مفهوم جامعه در آنان پا بگیرد. با اینکار تقریبا بیش از نیمی از راه را پیمودهایم.
موارد دیگری نیز وجود دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
مدیریت کلاس درس پیش از ورود به کلاس آغاز میشود.
اینها نکاتی بود که من در اولین جلسه با اولیا به آنها تذکر دادم که در خرید لوازم التحریر دقت کنند. دانشآموزان به وفور برای آب خوردن اجازه میگیرند، پس همراه داشتن یک بطری آب به شما از خیلی از اجازه گرفتن ها و ورود و خروجهای غیرضروری جلوگیری میکند.
جامدادیهای فلزی، سروصدای زیادی دارند و مخصوصا آن مدل تختاش که برای مدادرنگیهاست فضای زیادی روی نیمکت میگیرد که باعث اعتراض دانشآموزان نیز میشود و همین طور روی زمین افتادنشان سروصدای زیادی دارد و جمع کردن مدادها هم طول میکشد. پس من به والدین میگویم که اگر مدادرنگیهای بچهها چنین قالبی دارد، آنها را داخل یک جامدادی پارچهای بگذارند.
تراش مخزندار نیز از جابهجا شدنهای غیرضروری جلوگیری میکند.
تجربه من و تجربه ی همکاران من؛ من بواسطه ی خواهرزاده هایم در جلسات زیادی شرکت کرده ام که کمی اش را آنجا آموختم و کمی اش هم تجربه ی خودم در سال های قبل بود
من چون بطری اب میفروشم پرسیدم. تنها مدلی خودم دوست دارم مثل آبمیوه های پاکتی قدیمی بود ما نی رو به جای بالا تهش میزدیم.
هم میشه تو فریزر بزاری.
هم وقتی خالی میشه ته میشه و فضایی اشغال نمیکنه.
شکستنی هم نیست
مثلا الان من فهميدم يكى از چالش ها اجازه هاى مختلف هست كه بچه ها ميگيرن و ايده ال معلم اينه كه تعداد اين اجازه ها كمتر شه.
البته دليل اين اجازه گرفتنها گاهى نياز فيزيكى مستقيم بچه نيست! و بيشتر خسته شدن از يكجانشينى يا سر رفتن حوصله هست! وگرنه براى تخليه زباله مدادتراش ميشه از بچه ها خواست يه گوشه ى نيمكت بذارن و در انتهاى كلاس تخليه كنن. يا حتى روى هر ميز يه ظرف پنير يه بار مصرف خالى به عنوان سطل زباله موقت گذاشت.
اینکه چالش های مختلف چیه رو من به مرور میزارم تا شما این تاملات رو ادامه بدید
احتمالا رفت و آمدها و تکانخوردنها باعث میشه بریزه روی زمین و همین یک حواسپرتی بزرگ بشه. من فکر میکنم برای این کار بهتر باشه که کنار هر میز یک پلاستیک آویزون کنیم. که زبالهها رو بریزن توی اون.
کاری که ما در کلاس انجام دادیم در واقع یک فعالیت یخشکن و جامعهساز است که من در کارگاه فلسفهبرایکودکانِ خانم شهرتاش آموختم.
من کلاف را باز میکنم و آن را یک دور به دور دست راستم میپیچم و خود را معرفی میکنم؛ کوتاه و در یک جمله.سپس کلاف را به نفر بعدی میدهم و می خواهم آن را به دور دستش بپیچد و خودش را معرفی کند. این کار تا آخرین نفر ادامه دارد.
بعد از این که همۀ افراد خودشان را معرفی کردند، همه برمیخیزیم، دستمان را جلو میآوریم و میبینیم که این کلاف همهمان را به هم وصل کرده و ما یک حلقه شدهایم. میپرسم اگر بخواهیم در واقع بگوییم چه چیز مانند این کلاف ما را در کلاس بهم وصل میکند چه میگویید: درس خواندن، احترام گذاشتن به همدیگر، مودب بودن، قوانین رو رعایت کردن.
از سه نفر میخواهم داوظلبانه کلاف را از دستش باز کند و بنشیند. میپرسم ما اگر چه کار کنیم از حلقه خارج میشویم و شبیه این افراد از دوستانمان جدا میشویم؟ و آنها پاسخهایی میدهند.
حالا میدانیم چه چیزهایی ما را از حلقۀ کلاس خارج میکند و چه چیزهایی را باید رعایت کنیم تا در حلقۀ کلاس بمانیم.
افراد کلاف را از دور مچ شان باز می کنند و آن را کف دست نگه میدارند. آخرین نفر کلاف را جمع میکند و می تاباند.
قوانین را مینویسم. قوانین باید کوتاه و شفاف باشند. منفی نوشته نشوند و نیازی نیست ما طوماری از قوانین داشته باشیم. مثلا اینکه حرف زشت نزنیم، دعوا نکنیم، یکدیگر را هل ندهیم از نظر من قانون نیستند.
قوانین کلاس ما در ابتدا:
کسی که قوانین را رعایت نکند در فعالیت نیز مشارکت نخواهد داشت. چرا که در حلقۀ ما نیست. نکتۀ اصلی در مدیریت آن است که پیش از کودکان خود به قوانین و اجرای آن پایبند باشیم.
دانشآموزان فرقی با بقیه ندارند: اگر فرصتی برای کم کاری و قسر در رفتن داشته باشند، از آن استفاده میکنند. بیانضباطی و سوء رفتار غالبا نتیجۀ تدریسی است که ساختاری ضعیف داشته، هیچ تمرکز روشن و سازماندهی در مباحث آن نبوده و سرعت پیشروی آن کند است. در این صورت دانشآموزان به تعیین محدودۀ زمانی و سرعت کار خود پایان میدهند که این دو منجر به مشکلات احتمالی خواهد شد.
ابتدا آماده شوید و درس را به چندین قسمت تقسیم کنید. هر بخش فعالیتی جداگانه است. زمان لازم برای انجام آن فعالیت را حساب کرده و کمی به آن زمان اضافه کنید. معلمان مجربتر بسیار آسانتر می توانند زمان اختصاصی برای هر فعالیت را حدس بزنند. سپس زمانی که آنها را ملزم به انجام هر فعالیت میکنید، زمان تعیین شده برای هر فعالیت را به آنها اطلاع دهید… کاری که شما میکنید این است که دائما آنها را از زمان باقی مانده باخبر کنید. به عنوان مثال:«شما سه دقیقه وقت داشتید و تا حالا باید یکی از این سیارهها را تمام کرده باشید. یک دقیقه دیگر وقت دارید- باید عجله کنید! بجنب سالی! نباید وقت را تلف کنی، فقط دو دقیقه وقت داری.»
زمانی که وقت تمام شد، دستها را به هم زده، از آنها بخواهید بایستند و جوی شبیه یک مسابقه ایجاد کنید.
مثالی از این مطلب، در کلاس من فعالیت زیر است که برای مرور و یادآوری آموختههایشان در نظر گرفته شده است.
برگههای فعالیت پیش از کلاس آماده شده و توضیح داده شده که دقیقا در این فعالیت باید چه کاری انجام دهند. همینطور زمان لازم به آنها داده شد. اگر این کار انجام نشود آنها تا هر جایی که ممکن باشد کار را کش میدهند. شروع به صحبت میکنند و نظم کلاس را به هم میریزند.
در خصوص زمان، اگر فکر میکنید آنها درکی از آن ندارند، مفهوم زمان را میتوان با موسیقی یا ساعت شنی عینی ساخت؛ به این صورت که تا زمان قطع شدن موسیقی وقت دارید و یا از ساعتهای شنی 5 دقیقهای می توان استفاده کرد. البته در کلاس دوم مفهوم دقیقه آموزش داده میشود.
پس پیش از کلاس از همراه داشتن ابزار لازم مطمئن شوید و با طرح درس خوب و آمادگی لازم به کلاس بروید. همین طور از مدیریت زمان غافل نشوید.
نمایندگان کلاس
ساده ترین نقشها هم برای کودکان جذاب است و به آنها اعتماد به نفس و قدرت میدهد و مدیریت کلاس را برای شما آسان میکند.
نمایندگان کلاس من:
۱.همیار معلم
در فرآیند تدریس و آموزش به معلم کمک میکند. ابزارهای آموزشی را به سر جایشان بر میگرداند. در انجام فعالیت های کلاسی بر کار دوستانش نظارت میکند. گاهی می تواند دفتر املا را تصحیح کند.
۲.نمایندهی کلاس
از نظم کلاس مراقبت میکند.
۳.نمایندهی تخته
تخته همیشه تمیز است. ماژیک آماده است و تختهپاککن سرجایش است.
۴.نمایندهی برگه
در توزیع کاربرگهای آموزشی کمککار معلم است.
۵.نمایندهی تکلیف
تکالیف را بررسی می کند. لیست اسامی معلم را در اختیار دارد. تیک میزند.
۶.نمایندهی بازی
در فاصلهی زنگ کلاسی تا آمدن معلم، همینطور در زنگ تفریح بازیهای ۵دقیقهای ترتیب میدهد.
۷.نمایندهی برق
هنگام خروج برق را خاموش میکند.از لپتاپ کلاس مراقبت میکند.
۸.نمایندهی بهداشت
هنگام خروج تمیز بودن کلاس را چک میکند. هر کس زیر میزش کثیف بود تذکر میدهد تا تمیز کند.
۹.نمایندهی ورزش
وسایل ورزش را با کمک دیگران می آورد و جمع میکند. نرمش اولیه را انجام میدهد.
۱۰.نمایندهی قرآن
حفظ سورهها را از دوستانش می پرسد.
۱۱.نمایندهی کمد
حواسش هست کمد کلاس مرتب باشد.
۱۲.نمایندهی کتابخانه
کتابهای کلاس را امانت میدهد و نام دانشآموز را ثبت میکند.
۱۳.نمایندهی پوشه کار
حواسش هست برگههای مربوطه در پوشهکار ها باشد و اینکه آیا کسی که پوشهکارش را برده است، به کلاس برگردانده یا نه.
البته یقینا لازم است معلم دانشآموز را در یادگیری مسئولیتپذیری و انجام مسئولیتاش تنها نگذارد.