معلم ها و مدیران عزیز، دعوتید به خواندنِ تجربیات من در مدیریت کلاس درس!

وضع قوانین

کاری که ما در کلاس انجام دادیم در واقع یک فعالیت یخ‌شکن و جامعه‌ساز است که من در کارگاه فلسفه‌برای‌کودکانِ خانم شهرتاش آموختم.
من کلاف را باز می‌کنم و آن را یک دور به دور دست راستم می‌پیچم و خود را معرفی می‌کنم؛ کوتاه و در یک جمله.سپس کلاف را به نفر بعدی می‌دهم و می خواهم آن را به دور دستش بپیچد و خودش را معرفی کند. این کار تا آخرین نفر ادامه دارد.
بعد از این که همۀ افراد خودشان را معرفی کردند، همه برمی‌خیزیم، دستمان را جلو می‌آوریم و می‌بینیم که این کلاف همه‌مان را به هم وصل کرده و ما یک حلقه شده‌ایم. می‌پرسم اگر بخواهیم در واقع بگوییم چه چیز مانند این کلاف ما را در کلاس بهم وصل می‌کند چه می‌گویید: درس خواندن، احترام گذاشتن به همدیگر، مودب بودن، قوانین رو رعایت کردن.
از سه نفر می‌خواهم داوظلبانه کلاف را از دستش باز کند و بنشیند. می‌پرسم ما اگر چه کار کنیم از حلقه خارج می‌شویم و شبیه این افراد از دوستانمان جدا می‌شویم؟ و آنها پاسخ‌هایی می‌دهند.
حالا می‌دانیم چه چیزهایی ما را از حلقۀ کلاس خارج می‌کند و چه چیزهایی را باید رعایت کنیم تا در حلقۀ کلاس بمانیم.
افراد کلاف را از دور مچ شان باز می کنند و آن را کف دست نگه می‌دارند. آخرین نفر کلاف را جمع می‌کند و می تاباند.
قوانین را می‌نویسم. قوانین باید کوتاه و شفاف باشند. منفی نوشته نشوند و نیازی نیست ما طوماری از قوانین داشته باشیم. مثلا اینکه حرف زشت نزنیم، دعوا نکنیم، یکدیگر را هل ندهیم از نظر من قانون نیستند.
قوانین کلاس ما در ابتدا:

کسی که قوانین را رعایت نکند در فعالیت‌ نیز مشارکت نخواهد داشت. چرا که در حلقۀ ما نیست. نکتۀ اصلی در مدیریت آن است که پیش از کودکان خود به قوانین و اجرای آن پایبند باشیم.

3 پسندیده