سلام دوستان.
میخواستم نظرتون رو در خصوص اینکه «آدم چه کار میتونه بکنه تا از تنهایی در بیاد» بپرسم. نمیدونم چرا اما من تو عمرم هیچوقت هیچ دوستی پایداری نداشتهام. همه میان ازم استفاده میکنن بعد که کارشون راه افتاد میذارن و میرن.
هم تو دانشگاه و هم تو فامیل هیچوقت هیچکس با من دوست نیست. من همیشه فکر میکنم که مشکل از منه اما وقتی که از یه زاویه سوم شخص به خودم نگاه میکنم، واقعا هیچ چیزی پیدا نکردم در خودم که چرا همیشه همه ازم فراری هستن. همه تا کارشون راه میافته بعدش دیگه حتی جواب تلفنمم نمیدن. حتی در خانواده، پدر و مادرم انقدر سنگین و خشکن که هرموقع میخوام باهاشون گرم بگیرم، اصلا به من توجه نمیکنن. البته من یک مقداری صدام نازک تر از بقیه هست (نه خیلی). نمیدونم شاید به این دلیل باشه.
سلام علیرضا جالبه بدونی مشکل من دقیقا برخلاف مشکل تو هست.
مشکل شما تقریبا مشکل خیلی هاست ، و بدون شک مشکل از خود ما هست.
ببین ما تو زندگی اول از همه باید خودمون رو به عنوان دوست قبول داشته باشیم ، یعنی اصولا ما می تونیم تنها نباشیم و خودمون و داشته باشیم و بعد از اون با افراد اطرافمون هم دوست باشیم.
دونستن این نکته خیلی مهمه که اصلا قرار نیست در اطرافمون دوست صمیمی به معنای واقعی داشته باشیم ، این انتظار اشتباهی هست که همه دارند و وقتی چنین چیزی اتفاق نمی افته به مشکل می خورند.
انسان ها مثل جوجه تیغی می مونند که وقتی از هم فاصله دارند سردشون میشه و وقتی می چسبند به هم تا گرمشون بشه ، تیغ هاشون اذیتشون می کنه.
ما باید به حدی از نظر درونی خودکفا بشیم ، که بخاطر نیازمون با کسی دوست نشیم ، به طور مثال شما می تونید شام خودتون رو تامین کنید ولی من شمارو به شام دعوت می کنم تا لحظات خوبی رو با هم داشته باشیم.
کاری به ریشه این مسائل ندارم که برمیگرده به کودکی ولی اولین کاری که ما باید انجام بدیم نداشتن انتظار هست.
ما به هیچ وجه نباید از هیچ کسی هیچ انتظاری داشته باشیم ، نه انتظار دوستی نه انتظار تماس گرفتن نه هیچی
ما فقط و فقط کاری و می کنیم که بخاطر خودمون هست ، من اگر فردا شمارو به شام دعوت کردم فقط بخاطر خودم این کار و انجام دادم و تازه از شما تشکر هم می کنم که اومدید و هیچ انتظاری هم از شما ندارم که فردا من و جایی دعوت کنید.
باور کن اگر زندگی و بدون انتظار از کسی و تازه به فکر کمک کردن به دیگران باشی نه بخاطر دیگران بلکه بخاطر این که حس و حال خوبی پیدا کنی بری جلو ، لحظات خیلی خوبی خواهی داشت.
شرط میبندم صدای من نازکتر از شما است. اما این به هیچ وجه دلیلی برای ناپایدار بودن رابطهها نیست. دوستان زیادی دارم که هر کدام مشکلات روحی و جسمی مختلفی دارند. من حدس میزنم که شاید جمعهایی که برای دوستی انتخاب کردید مناسب نبودهاند.
حفظ دوستیهای قدیمی
دو دوست نزدیک دارم که معمولا هیچ وقت به من زنگ نمیزنند و این من هستم که هر از چند گاهی با آنها تماس میگیرم. دلیل زنگ نزدنشان این نیست که از من بدشان میآید بلکه دلیلش این است که شدیدا درونگرا هستند. نتیجه این که گاهی برای حفظ بعضی از دوستیها شما باید بیشتر تلاش کنید.
پیشنهاد میکنم با نزدیکترین دوستانتان برنامههای گروهی مثل سینما رفتن، کوهنوردی یا قدم زدن داشته باشید. منتظر نباشید که بقیه برنامهریزیها را انجام دهند. خودتان دست به کار شوید.
پیدا کردن دوست جدید
همیشه فکر میکردم پیدا کردن دوستان جدید بعد از دوران دانشجویی دیگر ممکن نیست. اما در سال گذشته چهار دوست صمیمی پیدا کردم. برای این کار گاهی از خود گذشتگی کردم و انعطاف نشان دادم. مثلا این که سلیقههای ما اصلا شبیه هم نیست اما من برای حفظ دوستی ممکن است ماهی یک بار کاری کنم که از آن متنفر هستم.
پاسخ به سه سوالِ ساده رو خوبه برای خودت مشخص کنی تا کارت در یافتن دوست راحتتر بشه:
دنبال چه جور فردی به عنوان دوست هستی؟ دوستی که پیداش میکنی چطور خصوصیاتی داره؟
فردی با چنین روحیات و خصوصیاتی، با چه کسی دوست میشه؟
تا بدونی باید چه خصوصیاتی رو در خودت متقابلا رشد بدی.
چنین فردی رو کجاها میشه پیدا کرد؟
تا بدونی کجاها حضور داشته باشی، احتمال پیدا کردن اون تیپ دوست بیشتر میشه.
بعد میتونی برای ارتقای خودت برنامهریزی کنی تا دوستت رو پیدا کنی و ایشون هم شما رو.
راستی بعضی پرسشهای مربوط که پیشتر بحثهای خوبی حول همین سوال درش شکل گرفته رو در موضوع اول لینک کردم تا راحتتر بتونی تجربهها و دیدگاههای خوب و مرتبط رو پیدا کنی.
سلام دوست من.
در مورد سئوالی که پرسیدید نظر من اینه اولین مشکل می تونه این باشه که شما تو افکارتون بذر “دوست نداشتنی بودن” کاشتید و همه نتیجه گیری هایی که می کنید، بر این اساس هست. حالا چه بخواهید از دید اول شخص یا سوم شخص به این موضوع نگاه کنید.
به این باور داشته باشید که همانطور دوست داشته نشدن رو می تونید درک کنید حالت مقابل یعنی دوست داشته شدن رو هم می تونید درک کنید. حالا تصمیم با شماست که کدوم انتخاب می کنید.
فکر می کنم بعد این که انتخاب کردید که دوست داشته شوید باید شروع به ساختنش کنید. برای ساختن یه رابطه دوستانه با هر کسی، لازمه که تو گام اول یه رابطه با احترام متقابل رو تجربه کنید. شاید با برخی نتونید این رابطه دوستانه رو برقرار کنید (البته در حالت کلی بستگی به طرفای مقابل و خود شما داره)، ولی مطمئن باشید که شما با تغییر خودتون، می تونید یه دوست خوب پیدا کنید.
امیدوارم که تونسته باشم کمکی کنم.
به نظر من دوستی پایدار خودش باید ایجاد شود و نمی توان حتی با تلاش بسیار و راه حل های گوناگون یک دوستی ماندگار ایجاد کرد. اینکه شما دوست نزدیک ندارید دلیل بر بدی شما نیست و تنها دلیل آن می توان این باشد که هنوز سر راه دوست واقعی خود قرار نگرفته اید. همه ی انسان هایی که اطرافشان پر است از آدم های گوناگون فقط یک یا دو دوست خیلی خوب و ماندگار دارند که این را گذر زمان و رویارویی با مشکلات مختلف مشخص می کند. اینکه انسان در بین آدم های مختلف و متنوع این دنیا دوست واقعی خود را پیدا کند یک خوش شانسی بزرگ است که برای شما آرزو می کنم.
توضیحات خوبی بود . ولی یه مشکلی هست که بعضی افراد درون گرا کمتر به دوستاشون سرمیزنن و شاید به مذاق دوستان برون گراشون خوش نیاد و اینو از کم محلی بدونن . همون قضیه شام خوردن رو (بدون نیاز و انتظار برگشت) شاید قبول نکنن
من نمیتونم مثل بقیه اینقدر خوب و جامع توضیح بدم ولی چیزی که تو ذهنم اومد اینه که به نظرم شما اصلا با توصیفاتی که کردین شبیه آدمی نیستین ک دورش سیم خاردار داشته باشه که کسی نزدیکش نشه فقط اینکه میگین حفظ نمیشه راه حلشو نمیدونم فقط میدونم که شاید باید توقعاتتون رو از آدما پایین بیارین تا براتون همه چی آسون و ماندگار شه زیاد جدی نگیرین تکیه نکنید تا به وقتش…تا آسیب نبینید ،رابطه صمیمی رو باید ساخت خودتونو به چالش بکشین ،من فقط بگم از اینکه ویژگی صداتون رو گفتین ناراحت شدم ! این که به نظر من عیب نیست اما اگه به نطر شما عیبه منم هزارتا عیب دارم که اصلا قرار نیست تو برقراری ارتباطم تاثیری بزاره،و در آخر بگم که جمله هاتون مثبت هم بود !چون هنوز هستن کسایی که در درونشون این احساس رو دارند و بی تفاوت و روبات نشدن