اولین باری که شروع به نوشتن در پادپرس کردم، تقریبا یک سال پیش بود. یادم میآید که آن زمان به بحران آب در ایران فکر میکردم. احساس کردم پرسیدن چنین سوالی در پادپرس میتواند مسئله را برای خودم روشنتر کند. همین اتفاق هم افتاد. خیلیها به پرسشهایم واکنش نشان دادند و من را نقد کردند. وقتی به پستهای گذشتهام در گذر زمان نگاه میکنم سیر تکاملی را در آنها میبینم.
فکر میکنم نوشتن کامل کننده فرآیند فکر کردن است. از یکسو، تا فکر و ایدهای ثبت نشود، نقد هم نخواهد شد. از طرف دیگر، اندیشهها با گذر زمان محو و فراموش میشوند. بنابراین نوشتن و ثبت کردن اندیشهها و ایدهها به نظرم ضروری است. پادپرس مناسبترین محیطی است که در اینترنت یافتم تا تجربههایم را ثبت کنم.
خواندن تجربههای دیگران چراغهای زیادی در ذهنم روشن کرده و پنجرههای جدیدی به رویم گشوده است. وقتی سعی میکنم به پرسشی پاسخ دهم به ناچار مجبور به فکر کردن میشوم. بعد از پایان دوران کارشناسی و دور شدن از دوستان قدیمی، کمتر به فکر کردن پرداخته بودم. محیط پادپرس من را به فکر کردن واداشت. به خصوص این که جنس پرسشها در پادپرس به گونهای است که معمولا پاسخ یکتایی ندارند و تنها با فکر کردن میتوان به پرسشی پاسخ داد.
پرسش
چه انگیزههایی شما را جذب پادپرس میکند؟
در طرح تجربههایتان به چه مشکلاتی برخوردهاید؟
چه چیزهایی باعث میشوند که در پادپرس بنویسید یا حتی ننویسید؟
پادپرس برای من جای پرسیدن و پرسش دیدنه
یه جاها و یه وقتایی تو روزمره به یه چیزایی برمیخورم که تو ذهنم چرا پیش میاد میگم یادم باشه تو پادپرس بذارمش
قبلنم هم حتما بوده این چراها و شاید مطرحم میکردم اما همه که وقت و حوصله بحث ندارند الان اما پادپرس رو دارم.
پادپرس مرسی هستی
چیزی که جذبم کرد:
آینده درخشانی که در موردش تصور میکنمه. چون فکر میکنم یه روزی آدمها به این نتیجه می رسن که بهتر هست که در مورد روش های حل مساله، به این شکلی که الان اجرا می کنند، تجدید نظر کنند چون اکثرا به جوابهایی که مد نظرشون هست نمی رسونه. (در مورد خودم هم همینطور)
مشکل در طرح تجربه:
یه وقتهایی نتونستم چیزی که میخوام رو با نوشتار برسونم به سوء تفام و برداشتهای اشتباه منجر شده که مجبور شدم هی توضیح بدم
علت نوشتن:
یه بخشش اشتراک دانسته هاست. از دانسته های بعضی از دوستان هم لذت می برم. خودم از نوشتن لذت می برم اما بعضی وقتها هم خسته کننده میشه.
بعضی وقتها از اینکه همه اش می نویسم اما اجرایی نمیشه حالم گرفته میشه
بعضی وقتها موضوعات خاصی جذبم میکنند که پای اونها نظر بدم. یا موضوعی رو مطرح کنم.
خیلی دوست دارم حتما یه بخشی از این نوشته ها رو در عمل ببینم که یه گره ای از گره ها رو باز کردن
یکی از دلایلی که باعث نوشتنم در پادپرس هست: فقری که در زمینه گفتگو تو حوزه های مختلف داریم. اینجا تبادل نظر به خوبی شکل می گیره و بحث ها به پختگی می رسن. هرچند اعتقاد دارم خیلی از مسائل چالشی که پادپرس پتانسیل مطرح کردنش رو داره هنوز مطرح نشدن.
مسئولیتی که حس می کنم در جهت شکوفایی و شکل گرفتن جمع پادپرسی ها.
خوندن مطالب و نظرات سایرین.
به مشکل بیرونی برنخوردم. گاهی سدهایی درونی از جنس “ساده انگاری تجربه و زیاده از حد شخصی بودنش” باعث شده تجربه ام رو نگم. بعضی اوقات هم بحث ها به قدری رنگ تخصصی و جدی میگیره که معلومات من کمکی به بحث نمی کنه.
کجاها وارد بحث می شم:
وقتی نکته، سوال یا تجربه ای دارم که به باز شدن و فهم بهتر بحث می انجامه حتما بیانش می کنم.
وقتی استدلال نا به جایی ببینم اظهار نظر می کنم.
وقتی نکته ای اضافه بر بحث صورت گرفته مد نظرم هست که به روند بحث کمک می کنه هم بیان می کنم.
کجاها بحث نمی کنم:
صلاحیت علمی و دانش و آگاهی راجع به موضوع نداشته باشم.
اظهار نظرم تاثیری بر روند نگذارد.
به موضوع علاقمند نباشم.
ممکنه به موضوعی علاقمند باشم اما به توجه به گذر زمان فراموش کرده باشم که وارد بحث شم.
چه انگیزههایی شما را جذب پادپرس میکند؟
از اینکه سوالی مطرح شده باشه و من بتونم بهش جواب بدم خوشحال میشم.
در طرح تجربههایتان به چه مشکلاتی برخوردهاید؟
بعضی وقتا به این فکر می کنم که اگر من در زمینه خاصی (مثلا ارتباط برقرار کردن با خانواده و دوستان) تجربیاتی رو داشتم می تونستم بهتر عمل کنم. من در نحوه بیان منظورم در مسائل چالشی با نزدیکان خیلی مشکل دارم ولی هیچ وقت نشده که بیام در این مورد سوالی بپرسم. چون شاید یه مقدار شخصی و کلی بودن و ترجیح دادم مثلا از بین کتاب هایی که می خونم چیزهای جدید یاد بگیرم تا در ارتباطاتم موفق تر باشم.
چه چیزهایی باعث میشوند که در پادپرس بنویسید یا حتی ننویسید؟
کلا به نوشتن علاقه دارم. ضمن اینکه بعضی وقتا کمبود فکر کردن در مورد مسائل رو در زندگی ام احساس می کنم. شاید تا حالا نشده باشه که با انگیزه فکر کردن بیام و در پادپرس بنویسم اما منم مثل علی آقا معتقدم که وقتی میخوام چیزی رو بنویسم باید در موردش فکر کنم و این فکر کردن رو دوست دارم.
بعضی وقتا شده که چیزی در ذهن داشته باشم و ننویسم. دلیل اش این بوده که فکر کردم جای این بحث خاص پادپرس نیست. دقیقا این مورد: یکی از نوجوون های فامیل که دوم دبیرستان هست و پادپرس رو به عنوان فضایی برای ایده پردازی میشناسه. ازم خواسته بود براش ایده ای پیدا کنم که بتونه برای جشنواره جوان خوارزمی روش کار کنه و در مدت تابستون هم بتونه تمومش کنه به نظرم یه مقدار مسخره بود اگه اینو می نوشتم ولی به هر حال نوشتم
چیزهایی که باعث می شه در پادپرس بنویسم به طور خیلی کلی،
پادپرس در مقیاس کوچکتر، شبیه چیزی بود که گاهی در زندگی روزمره خودم می دیدمش. به اشتراک گذاری تجربه، بحث، نقد، جمع آوری اطلاعات، ایده پردازی، تحلیل، همه ی اینها چیزهایی بودند که در شیرین ترین و دوست داشتنی ترین اتفاق های زندگی و در جمع های مختلفی تجربه کردمشون. بنابرین، وقتی پادپرس رو فضایی برای تعمیم این اتفاق ها در سطح گسترده تر دیدم برام جذاب بود.
عامل دیگه در جذب، رویاپردازی شخصی در مورد آینده بود. تصور کردم که اگر گسترش و تنوع زیستی پادپرس به حد قابل توجه افزایش پیدا کنه، اون وقت خیلی از نیازهای جامعه مدرن رو می تونه خود به خود و به صورت جمعی برطرف کنه.
گاهی احساس مفید بودن در پادپرس اتفاق می افتاد و این هم خیلی خوب و انرژی بخش بود و از اینکه پاسخم برای پرسنده ی سوال مفید بوده خوشحال می شدم.
با گذشت زمان، از اینکه آموخته هام در پادپرس رو در خارج از پادپرس استفاده می کردم هم لذت می بردم.
اما سختی ها و چیزهایی که باعث میشه در پادپرس ننویسم،
یکی از این سختی ها برای من، اشباع شدن ذهنم با مساله ها و درگیر بودن با راه حل های محتمل در طول روز بود برای زمان هایی که روزانه و یا اول وقت روز به اینجا سر می زدم. این باعث می شد تمرکزم رو در طول روز برای بقیه کارها از دست بدم!!
یکی دیگه از سختی ها این بود که برخلاف صحبت های شفاهی یا چت های معمولی، اینجا نوشته ها ثبت میشن و نیاز هست به اندازه ی ممکن دقیق و مفید باشن. در غیر این صورت، حجم مطالب ِ غیر مفید پای پست ها خیلی زیاد میشد و خوندنشون هم خیلی وقت گیر. اما نوشتن مطالب دقیق و مفید، با این که به نفع این مجموعه بود، وقت و انرژی می طلبید و همیشه فراهم نبود.
بعضی اوقات هم یک سری موضوعات رو برای بحث در پادپرس مناسب نمی دیدم و حس می کردم نظرات شخصی آدم های غیرمتخصص نمی تونه در اون موضوع کمک کنه و برای پاسخ به اون مساله نیاز به دیدگاه های متخصص تری وجود داره.
و گاهی هم، دوست داشتم وقتی پست یا کامنتی میذارم بازخورد و مشارکت دیگران رو ببینم و واکنش اونهایی که موضوع رو خوندن بفهمم. ولی همیشه اینطور نمی شد که بتونم بازخورد داشته باشم.
به شخصه خیلی سخت جذب محیطی میشم. بهتر بگم که اینجا به نسبت دافعه کمتری دیدم. دیدن طرز تفکرهای مختلف جالبه. چون محیط به نسبت کوچیکی هست میشه ذهن آدمهای مختلف رو ارزیابی کرد.
خیلی به مشکلی برنخوردم. فقط با کیبوردم مشکل دارم فارسی نداره واسه همین تا یه چیزی بنویسم از کت و کول میوفته آدم. به روزرسانی: خوشبختانه با تغییر سیستم، این مشکل حل شد.
دلیل ننوشتن: گاهی فکر میکنم که چه تفاوتی هست بین این مسیر و مسیرهائی که بیرون از اینجا طی میشه و در عین حال که همین طرز فکرها پشتشون هست به نتایج فاجعه بار میرسه، و حس میکنم ننوشتن بهتره. دلیل نوشتن: بعد میبینم که اگر خیلی از جاها بعضی از ادمها میگفتن و مینوشتن، حداقل امکان تفاوت وجود داشت.
همفکری در حل مسایل و مشکلاتی که همه با آن درگیر هستیم، حس خوبی داره. پادپرس فضایی را باز کرده که با همفکری جمعی روزنه هایی از امید برای حل مشکلات پیدا بشه. فضایی که می تونی راجع به موضوعاتی که برات سواله صحبت کنی و از جمع بازخورد بگیری.
پادپرس کمک بزرگی به کسب مهارت بهتر نوشتن نظرات و ایده ها می کنه و میشه در زمینه بهتر نوشتن تجربه کسب کرد. همچنین معتقدم که جمع انسان ها پتانسیلی داره که می تونه کارهای بزرگی انجام بده، خوشحالم که عضوی از این جمع هستم.
گاهی نوشتن خیلی سخت میشه، صحبت کردن ساده تر به نظر میاد. نوشتن سوء تفاهم بیشتری ایجاد می کنه و خودت حضور نداری که توضیح بیشتری بدی و توضیحات بیشتر و بیشتر گاهی خسته کننده می شه. شاید بشه در این زمینه از عکس ها و ویدیو های کوتاه استفاده کرد که نوشتن رو جذاب تر کنه.
ایده ها و نظرات خودم رو درباره موضوعات مورد علاقه ام می نویسم.
راجع به موضوعاتی که دغدغه خودم هست و یا قبلا راجع به آن ها مطالعه و جست و جو کردم، راحت تر می نویسم.
گاهی واقعا نظری ندارم یا این که اطلاعاتی راجع به موضوع مطرح شده ندارم و نمی نویسم.
گاهی هم با نوشتن، منظور اصلیم بیان نمیشه و نمی نویسم.
مهمترین انگیزه جذب پادپرس شدنم یکم فرا تر از علایق خودم بود ولی اینکه چرا موندن با پادپرس (یکم کم سر میزنم بیشتر به خاطر درگیری های کاری) این بود که دیدم یه سری جوون هم فکر و همینطور خاکی توش هستن و خیلی می تونم ازشون یاد بگیرم. یه جورایی بیشتر بچه ها این حس رو منتقل نمیکنن که آدمای مغروری هستن با اینکه خیلی خفن هستن و من به آشنایی با هاشون به خودم می بالم.
چند تا مسئله هست که فکر میکنم بد نباشه یه گروه بندی بشه از کسایی که علایق خاصی دارن برای مثال هر چند که دانش وسیعی ندارم ولی به مسایل محیط زیستس و انرژی علاقه زیادی دارم و تو این راستا دغدغه شخصی دارم. فکر میکنم مثل من باز هم باشه تو این مجموعه ولی می بینم که بعضی مسائل تا جاهای خوبی پیش میره ولی به دلایل مختلف به یکباره رها میشه نمونش طرح دختکاری بود که خوب خیلی از ما زمان فراقت کمی داریم ولی فکر کنم اگه یکم تیمی باشیم حداقل بشه شمعی از موضوع روشن باشه.
اینکه چی میشه که می نویسم برخورد با یه مسئله جالب از نگاه خودم هست و اینکه چی میشه نمی نویسم بعضن چون ترجیح میدم بیشتر اطلاعات داشته باشم بعد بنویسم یا اینکه همونجور که قبلن گفتم به @somo849 و @lolmol یه مقداری به دلیل شرایطی که قبلن تجربه کردم خود سانسوری میکنم که خوب خوب نیست.
مرور
داشتم چیز هایی که قبلن نوشته بودم و بعضن به عنوان علایقم مطرح کرده بودم توی پادپرس رو مرور می کردم به این نتیجه رسیدم که چه قدر در عرض چند ماه تغییر کردم که میتونه به پادپرس مربوط باشه یا نه ولی جالب بود که می تونستم تغییرات خودم رو ببینم.
چرا میام تو پادپرس: از چیزای جدیدی که اینجا پیدا میکنم لذت میبرم.
مشکلم تو طرح تجربه: تاحالا نشده واقن بخام چیزیو طرح کنم و نتونم.
سخت ترین قسمت تبدیل بحث گفتاری به بحث نوشتاری ه. وقتی باهم حرف میزنیم سریع بحث تکامل پیدا میکنه (انقد سوال پرسیده میشه یا انتقادا جواب داده میشن که همه میفهمن موضوع دقیقن چیه) و شروع کننده بحث اگه بخاد میتونه موضوع رو حفظ کنه. ولی وقتی نوشتنی بحث میکنیم، یه روز که سر نمیزنی، اگه ۵ نفر اومده باشن نظر داده باشن کاملن موضوع بحث عوض شده!: )) برا همین همون اول باید تا جایی که میتونی روشنش کنی مسئلهرو.
من اولین بار که داشتم توی پادپرس می نوشتم رو دقیق یادم نیست کی بود وچرا ! ولی یادمه اول اومدم ببینم چه خبره اینجا یعنی از روی کنجکاوی بعد یه مدت دیدم کارای جالبی میشه با این ابزار کرد واینکه در ساده ترین حالتش تو یه سری آدم میشناسی که میتونن ایدت رو از مناظر دیگه ای هم نگاه کنن برام جالبه
مشکل نمیتونم اسمشو باید بذارم چالش ! چالش هایی بودن مثل اینکه تو خب خودت یه چیز رو خوندی ومیدونی درسته مثلا! و باید بیای برای بقیه هم اثباتش کنی که چرا درسته وچرا توجیح پذیره وازین کارا … دیالوگ داشتن با آدمای مختلف ورشته های مختلف و سطح دانش مختلف تجربه ی جالبی بوده برام همیشه
مشکل یه میزانی میتونم بگم مربوط به زمانی که توی اجرای ایده ها پیش میاد که افراد با شور وشوق پیش میرن وبعد یهو به هزار دلیل که یکیش مثلا مشغله های شخصی به جای نمیرسید
حس خوب به یه جا باعث میشه بنویسم ونداشتن یا از بین رفتن اون حس میتونه باعث بشه ننویسم! دوم اینکه ببنی کاری که میکنی بیهوده نیست. یعنی برفرض تو بیای کلی آمار واطلاعات بذاری و یه سری بخونن در کمترین حالت علم یه عده یه خورده بیشتر شده ولی شاید این اگر به تولید چیزی منجر بشه میتونه خیلی حس بهتری برای ادامه ی راه بهت بده
گاهی وقتا هم البته سوالای جالب باعث میشه بهشون جواب بدم! مثلا سوالاتی توی حوزه ی ژاپن باعث میشد بخوام بهشون جواب بدم
انگیزه:
1-بودن در جمع عده ای که به مسائل دور رو بر، جور دیگه ای میخوان نگاه کنن.
2-من که دوران دانشگاهم تموم شده این جا برام بوی دانشگاه میده خوندن مسئله و راه حل ها وگاها مطرح کردن جواب خودم، شبیه دوران دانشگاهم هست.
3-خوندن مسائل و پاسخ های خلاقانه برام جذابه.
مشکلات
1- مطرح کردن تجربه های تکراری، خُب، خوب نیست و منم به اندازه ای اینجا فعال نیستم تا همه مطالب و پاسخ ها رو بخونم، ممکنه چیزی که میگم تکراری باشه.
2- بالا پایین کردن موضوعی رو که میخوام مطرح کنم ( از نظر نو بودن و مفید بودن) وقت زیادی میبره.
3- مطرح کردن تجربیاتی که به نظر برخی از اهل فنِ اینجا، مسخره باشه، هم واسم ترمز حساب میشه.
نوشتن یا نوشتن
دقیقا نوشتن یا نوشتن، مسئله همینه! ننوشتن:
1-نوشتن برام سخت و زمان بره. چون وقتی مینویسی و ثبتش میکنی تا دیگران اونو بخونن، متنت باید روشن باشه تا وقت دیگران رو نگیره و منظورت رو تو یه ساختار دستوری و غیر محاوره بیاری.
2-وقتی در جریان کامل موضوعات و پاسخ های داده شده نباشم نمینویسم. خوندن کامل پاسخ ها هم خیلی زمان بره.
3-در موضوعات تخصصی سعی میکنم کمتر نظر بدم. نوشتن:
1-جوابایی که به سوال اول دادم هم باعث میشه گاها اگر فکر کنم چیزی مفیده، بنویسم.
2- لایک خوردن هم کلا حس خوبی میده
من برای نوآ۰۰۳، دلایل آلودگی هوا، به پادپُرس پیوستم. پروژه م در این رابطه س و معرفی رویداد رو که در دانشگاه دیدم علاقه مند شدمم. ضمن اینکه بعد از طریق یکی از بچه ها هم در دانشکده راجع به اینجا شنیدم و مستقیم دعوت شدمم.
برام خیلی مهم بود که اطلاعات و دانشی که در طول دو سال گذشته راجع به الودگی هوای تهران جمع اوری کرده بودم، در دسترس جمع بذارم. پادپرس چیزی هست که واقعا نیاز داریم، فقط یکی هم کافی نیست! لازمه بسترهای مشابه ایجاد شه و هر کدوم تیپ مخاطب خودش رو جذب کنه و از مشارکتشون کمک بگیره تا جامعه بتونه به حل مشکل های اجتماعی-فرهنگی فکر کنه.
مشکلی مثل الودگی هوا، چیزی نیست که دولت به تنهایی بتونه از پسش بربیاد. وقتی به عمق مشکل نگاه کنیم میبینیم جاهایی تصمیم سازمان ها و نهادهای دولتی به چنین مشکلی دامن زده. مثلا طرح زوج و فرد!
سرتون رو درد نیارم، انگیزه م از حضور و به اشتراک گذاری دانشم در پادپرس، تمایل و علاقه م به حل مشکلی هست که مستقل از پادپرس بهش علاقه منددم.
بعد از رویداد الودگی هوا، کمتر به اینجا سر زدم. به دلیل مشغله های شخصی و در ضمن این نکته که موضوعاتی که مطرح میشد ربطی به حوزه ی علاقه م نداشت.
به مشکل خاصی هم برنخوردم برای طرح دانشم. اتقاقا از نظر ابزاری، ابزار ساده و کارامدی هست پادپرس.
بنده به طور اتفاقی و در طی یک سرچ به پادپرس برخورد کردم. مطالب کوتاه و مختصر آن برایم خیلی جالب و جذاب بود. کمی که در طرح مسائل و پاسخ های اعضاء دقت کردم دیدم همانهایی است که همیشه با آنها در طی زندگی روزمره درگیر هستیم. از طرفی دیگر از خواندن مطالب بلند خسته شده بودم . اینجا مطالب خیلی جمع و جور و به اصطلاح لقمهای بیان شده است و وقت زیادی از من نمی گیرد. علی الهذا برخی مسائل مطروحه نیز انگیزهای شد تا نسبت به یافتن پاسخ برای آنها بیشتر فکر و بررسی نمایم. البته صراحتاً عرض کنم که بعضی از مسائل خیلی انتزاعی می باشند و علاقه کمتری برای پاسخ به آنها وجود دارد. بهرحال از اینکه در این جمع هستم خیلی خوشحالم و برای گروه آرزوی پیشرفت و دانایی دارم. موفق باشید
چه انگیزههایی شما را جذب پادپرس میکند؟
بحث ها و سوالات جالبی مطرح می شود و روش جدید و خوبی برای تعامل است.
در طرح تجربههایتان به چه مشکلاتی برخوردهاید؟
مثل تمام اتاق های بحث و گفتگوی انلاین، انتقال مفاهیم محدودیت هایی نسبت به صحبت رو در رو دارد.
چه چیزهایی باعث میشوند که در پادپرس بنویسید یا حتی ننویسید؟
نویسندگان و مخاطبان. هر چه نظرات و بحث ها برایم بیشتر قابل استفاده باشد بیشتر باعث می شود بنویسم.
خیلی از سوال های اینجا ابزاری هست برای فکر کردن و به فکر انداختن. این نقطه قوت و در عین حال نقطه ضعف اینجاس! چه جور سوالاتی برای شما بیشتر قابل استفاده س؟
یه جمله هست که میگه اگر تو جمعی هستی که تو از همشون باهوش تری، بدون تو یه جمع اشتباهی نشستی. مدرک تحصیلی من دیپلمه و از اینکه تو جمع شما هستم خیلی خوشحالم، اینجوری خیلی چیزا میتونم از جمع پادپرس یاد بگیرم و اینکه هر کسی به یه سوال از دید خودش جواب میده خیلی برام جالبه.