بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که زبان، انسان را از سایر جانداران جدا میکند. با زبان می توان تجربیات، دانش و احساس را منتقل کرد. گاهی فکر میکنم که شاید تفاوت قابل توجه آلمان -که مهد فلسفه، موسیقی، ریاضی، فیزیک و صنعت است- با بقیه کشورها به خاطر زبانشان باشد.
تنها راه انتقال یک مفهوم یا یک احساس زبان است. از این رو اهمیت زبان بر هیچ کس پوشیده نیست. اگر انگاره پایانی درست باشد، تا چه اندازه پیدایش یک زبان دقیق اما ساختگی را ضروری میدانید؟
ظرفیت زبان آلمانی در تولید عبارات جدید و کنایه آمیز زیاده! یعنی با ترکیب کلمات میشه حس و مفهوم عبارتها رو توصیف کرد، مثلا Ohrwurm : قطعهای موسیقی که مدام در ذهن تکرار میشود؛ یا Wunderkind: بچۀ شگفتانگیز، نابغه.
نکته ی مهم اینه که زبان آلمانی اجازۀ ساخت چنین ترکیبهایی را میده! کاری که شاید در بقیه زبان ها رایج نباشه. مثلا واژه ی Verschlimmbesserung بخواد به انگلیسی و فارسی برگرده میشه an intended improvement that makes things worse یعنی «اصلاحی هدفمند که موجب بدترشدن اوضاع میشود.»
و نکته ی جالب تضاد موجود در این ترکیب و یا ترکیب های مشابه هست. اصلاح، هدفمند، بدتر شدن!
این نوع دستکاریهای دستوری که در زبان آلمانی مجاز است، موجب میشود بتوان مفهومی پیچیده را با ظرافت در یک واژه بیان کرد و به نوعی اجازه ی ابداع و نوآوری میده!
منظورم از زبان جدید، زبانی هست که امکان تولید کلمه های جدید به افراد رو بده، کلماتی که منظور رو به راحتی به طرف مقابل برسونه. فرض کنین برای همین یه جمله ی بالا من بتونم بگم «نوزبانِ آسانفهم» و شما کل عبارت رو متوجه بشین بدون اینکه به کلمه ی عجیب مطرح شده بخندین
آیا منظور از زبان، زبان محاوره ای مورد استفاده یه ملته؟ اگر اینجوریه من خودم به شخصه بعضی از مواقع برای بیان کوچکترین جزییات هم دچار مشکل میشم و آیا این هم برمی گرده به زبان فارسی؟
در ضمن یه نکته دیگه هم ذهن خودم رو بعضی مواقع مشغول می کنه اینه که گاهی اوقات می بینم که دستخط فارسی من خیلی بده ولی واسه دستخط انگلسیم حتی تشویق هم میشم. و یا کلاس زبان که میرفتم لحن ادای جملات انگلسیم خیلی بهتر از لحن خروسی بود که فارسی صحبت میکنم.
منظورم یک زبان ساختگی برای گفتار و نوشتار است. زبانی که به زبانهای طبیعی نزدیک باشد و خالی از هر گونه پیچیدگیهای ساختاری و گفتاری باشد.
من هم دچار این حالت شدهام به ویژه زمانی که مینویسم. فکر میکنم زبان فارسی و شخص فارسیزبان هر دو مشکل دارند.
چند وقت پیش نگاهی به سایت فرهنگستان زبان و ادب فارسی انداختم و متوجه شدم که تشدید، تنوین، همزه و تاء عربى هنوز بخشی از زبان فارسی هستند. با این وجود در کتابهای دیگری خوانده بودم که این علامتگذاریها و الفبای عربی از زبان فارسی حذف شده است.
فکر میکنم زبان به طور مستقیم روی علوم تجربی تاثیر میگذارد و تاثیرش تنها به واسطه علوم انسانی نیست.
یک زبان جدید میتواند خیلی فراتر از اینها باشد. برای نمونه جنسیت* میتواند از زبان حذف شود بدون این که آسیبی به انتقال مفهوم وارد شود. در این صورت ساختار زبان و در نتیجه یادگیری آن بسیار سادهتر میشود. افزون بر این، یک زبان ساختگی میتواند از واژههای کمتری تشکیل شده باشد. برای نمونه Basic English یک زبان ساختگی است** که از ۸۵۰ واژه اصلی ساخته شده است و با افزودن پسوند و پیشوند میتوان سایر واژهها را از واژههای اصلی مشتق کرد. تصور کنید که یادگیری این زبان جدید تا چه اندازه سادهتر از زبان انگلیسی روزمره است.
*جنسیت در زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و اسپانیایی وجود دارد. در زبان آلمانی نه تنها سه نوع جنسیت وجود دارد بلکه صفتها بسته به جنسیت صرف میشوند. در زبان عربی هم جنسیت وجود دارد و حتی جمع دو مونث با جمع سه مونث متفاوت است. خوشبختانه زبان فارسی خالی از جنسیت است.
من فکر می کنم به این خاطر ساده بودن زبان مهم می شه.
اما در صورت ایجاد شدن یک زبان ساختگی، این سئوال برای من پیش می آد: چی به سر ادبیات و منابع گذشته ما می آد؟ و این منابع رو چطور می شه باز منتقل کرد به نسل های بعد؟
منابع گذشته تغییری نخواهند کرد و ارزش خود را حفظ میکنند. فکر میکنم هدف از پیدایش یک زبان جدید انتقال احساس و یا ادبیات نباید باشد چرا که زبانهای زیادی برای این کارها وجود دارد.
مثالهایی از زبانهای ساختگی
پیدایش نظریه مجموعهها، سورهای ریاضی و منطق جدید چهره ریاضی را به طور کلی دستخوش تغییر کرده است. در چارچوب این زبان جدید انتقال احساس ممکن نیست اما همین زبان جدید با مفاهیم و ساختار جدیدش تمام علوم تجربی را تحت تاثیر قرار داده است. تصور کنید در صورت نبود مفهوم فضای برداری، فیزیک امروزی چه شکلی پیدا میکرد.
تعداد ساختارها در زبانهای برنامهنویسی بسیار محدود است با این حال انتقال یک مفهوم در آن با کمترین ابهام ممکن است. اگر یک برنامهنویس خوب باشید و یک کد خوب را بخوانید کاملا و بدون ابهام آن را میفهمید.
پرسش
چرا تا به حال یک زبان ساختگی گسترش پیدا نکرده است که خالی از ابهام و پیچیدگیهای ساختاری باشد و در عین حال به زبان طبیعی انسان هم نزدیک باشد؟
زبان ساختگی نزدیک به زبان طبیعی چیست؟
زبان انگلیسی را به عنوان یک پایه در نظر بگیرید.
جنسیت را از آن حذف کنید. چه اهمیتی دارد که یک مرد آب مینوشد یا یک زن؟
پرکاربردترین اسمها و صفات را نگه دارید و بقیه را دور بریزید.
بین هر مفهوم و هر واژه تناظر یک به یک برقرار کنید. برای مثال در زبان انگلیسی واژه spring به معنای فنر، آبشار و بهار است یعنی یک واژه با چند مفهوم متناظر است. از طرفی واژههای autumn و fall هر دو با یک مفهوم یعنی پاییز متناظر هستند.
افعال بی قاعده را قاعدهمند کنید.
برای مثال به جای Forgive - Forgave - Forgiven بگوییم Forgive - Forgived - Forgiven.
و در نهایت هر تغییری را که به سادهتر شدن زبان کمک میکند اما آسیبی به انتقال مفهوم وارد نمیکند انجام دهیم. چیزی که باقی میماند یک زبان ساختگی نزدیک به زبان انسان است با این تفاوت که یادگیریاش بسیار آسانتر است.
آخر هفته در یه جمع ده نفری بودم که همه غیر از خودم ترک زبان بودن. و افراد مراعات حال من رو میکردن و تلاش میکردن به فارسی صحبت کنن. ولی وقت هایی که احساسی یا هیجان زده میشدن دیگه براشون راحت نبود به فارسی صحبت کردن و سوییچ میکردن به ترکی.
برای همین از یه جایی به بعد تعاملاتمون تبدیل شد به آموزش اصطلاحات پیچیده ی ترکی به من. نکته ی جالب توجهش این بود که خیلی از تک-واژگان ترکی معادل یه عبارت و یا یه جمله در فارسی بودن! و تقریبا یاد واژگان آلمانی توصیف شده در ترجمان و همین طور بحث «رابطه ی تفکر احساسی-عقلانی و زبان» افتادم. به نظرم رسید ساختار کلمات ترکی مشابه ساختار کلمات آلمانی هست (از این نظر که هر کلمه ی ترکی-یا-آلمانی اجازه داره بیشتر از یک کلمه در زبان فارسی یا انگلیسی رو منتقل کنه). و خیلی دوست دارم دوستانی که هم به کلمات ترکی و هم به کلمات آلمانی آشنایی دارن نظرشون رو در این باره بگن؟ @Faezeh_shabani @shaba
نکته ی دیگه ای که در این روز در قالب کلمات ترکی که بهم اموزش داده شد، دیدم این بود که اکثرشون به صورت غیرمستقیم به مفهومی غیر از معنای اصلی کلمه اشاره داشتن. و ناخوداگاه یاد نوع ارتباطات مستقیم و غیر مستقیم افتادم که در فرهنگ ما نوع غیرمستقیمش رواج داره.
همه ما برای انتقال احساسات، افکار و مفاهیم خود از زبان استفاده می کنیم، ولی زبان از انتقال مفاهیم به صورت کامل و دقیق ناتوان است و در نهایت ما در موقعیت های بیشماری از انتقال مفاهیم دقیق ناکام می مانیم. برای مثال شما می توانید نوع احساسی که دارید رو منتقل کنید ولی شدت اون رو نمی تونید به صورتی دقیق منتقل کنید. در این بین برخی از زبان ها مثل زبان ترکی از توانایی بیشتری برای انتقال مفاهیم برخوردار هستند و برای مثال برای انتقال انواع دردهای موجود، اصطلاحات مختلفی دارند.
با وجود همه توانایی ها و کاستی های زبان، در طول قرن ها، ساختارهای پیچیده و مبهم به مرور از زبان ها حذف شده و زبانی که هم اکنون در حال استفاده است، نسخه تصحیح و تخفیف شده زبان است و کاربرد ساده تری دارد. (متون قدیمی رو با متون کنونی مقایسه کنید.) به نظر می رسد زبان ها هم مسیر تکاملی خود را در پیش دارند و به مرور کامل تر شده و استفاده از آن ها ساده تر می شود.
در نهایت باید توجه کرد که ایهام و تشبیه که موجب پیچیدگی در زبان فارسی می شود، بر زیبایی ادبیات فارسی می افزاید و حذف کردن این پیچیدگی ها می تونه زیبایی ادبیات را تحت تأثیر قرار بده.
بله کاملا درسته. منظور من ایجاد زبان جدیدی بر اساس زبانهای طبیعی بود. قرار نیست این زبان ساختگی جدید بستری برای ادبیات باشد. همچنین قرار نیست که زبانهای طبیعی تغییری کنند. هدف ساختن چنین زبانی میتواند انتقال مفاهیم باشد. به خصوص مفاهیمی که احساس در آنها تاثیرگذار نیست.
برای مثال شما در قطاری در آفریقا نشستهاید و میخواهید یک لیوان چایی سفارش بدهید. یا در مغولستان هستید و میخواهید یک بسته را پست کنید. اگر یک زبان ساده و دقیق بین المللی وجود میداشت این کارها خیلی سادهتر انجام میشدند. در حال حاضر زبان انگلیسی یک زبان بینالمللی به حساب میآید اما حتی در اروپا خیلی از مردم این زبان را نمیدانند. چه برسد به آمریکای جنوبی یا آفریقا.
موقعی که میخوام یه نامه انگلیسی زبان بنویسم، ناخوداگاه در شروع نامه میرم سراغ Dear Mr. Folani، و این باعث میشه بخوام یا نخوام طرف مقابل رو مستقیم خطاب قرار بدم و حس بیشتری در تعامل اولیه ایجاد میکنه.
ولی وقتی میخوام یه نامه فارسی زبان بنویسم، به صورت پیش فرض اول نامه رو با «سلام و احترام» یا «سلام و عرض ادب» شروع میکنم. و گاهی یهو چشمم میفته که اصلا مخاطب بنده خدا رو صدا نکردم و میرم اغاز نامه رو تغییر میدم به «فلانی عزیز، سلام و عرض ادب».
نکتهی سادهای هست، ولی همین باعث میشه یه تعامل نوشتاری از ابتدا مستقیم و انسانی شروع بشه یا نشه. و فکر میکنم بیشتر از اینکه به کلمات موجود در فارسی بستگی داشته باشه به شیوه تعاملاتمون و عادتهامون در استفاده از فارسی وابسته س.
پرسش
نظرتون چیه؟ به نظرتون بقیه جاها که زبان فارسی در انتقال پیام کم میاره، چقدر میتونه به دلیل عادتهای تعاملیمون باشه؟
نه خب در این حالت زبان کلمات و قواعد مورد نیاز رو اختیارمون گذاشته و به هر
دلیلی ازش لزوما بهره نمیبریم برای ارتباط موثرتر. یه کم با مرغ و تخم مرغ
متفاوته.
اتفاقا پیش از مطرح کردن این بحث درباره زبان اسپرانتو خوانده بودم. انتظار داشتم با یک زبان راحت مواجه شوم، اما یادگیری این زبان اصلا راحت نبود. ساختن یک زبان مصنوعی با همان اشکالات یک زبان طبیعی اصلا قابل توجیه نیست. سادگی اولویت اول یک زبان ساختگی باید باشد.
در متن قبلی به برخی اشکالات یک زبان طبیعی اشاره کردم.
Mais sihhen vingtese verelen esperanto tangue saun prasteden sarre vertiage souk.
Mais sihhen siffire o a invelure veut a simple tangue sill sarre tangue sange non sihhen naurelen simple. Masque a artifisial tangue vere non os suriable naure veut a natural tangue imprasitaren simplisitie os singuare unisiasion varrire bittenden a masquatal tangue.
به عقیده برخی از اندیشمندان عملا امکان ساخت یک زبان جدید وجود نداره. اگه هم ساخته بشه به ظرافت یک زبان طبیعی که در سیر تکاملی ساخته و پرداخته و گسترده شده نمیرسه. مسئله اینکه ما از زبان نمادین برای انتقال مفاهیم استفاده میکنیم و اگه بخواهیم زبانی جدید بسازیم باید تا جایی که میتونیم این نمادها رو ساخته و پرداخته کنیم تا بتوانیم همه آنچه که میخواهیم انتقال دهیم رو پوشش بده. به همین دلیل برخی معتقدند شاید امکانپذیر نباشه.
ولی خب وجود یک زبان مشترک خصوصا در مباحث علمی خیلی جالب و کمک کننده میتونه باشه. به عنوان مثال نمیشه از تاثیر زبان لاتین به عنوان زبان مشترک علمی در اروپای قرون گذشته در توسعه و گسترش سریع علم در سراسر این قاره و در نتیجه تحول چشمگیری که رخ داد چشم پوشی کرد. اما امروزه میبینیم یک کتاب متفکر آلمانی زبان شاید تا 50سال بعد از مرگش همچنان به زبان دیگری (مثلا انگلیسی) ترجمه نشده و جامعه علمی انگلیسیزبان با یک تاخیر با یک فکر آشنا میشه. اما اگه این تاخیر نبود و همه جا کتب علمی به یک زبان نوشته میشد وضع خیلی فرق میکرد.
اما خب گویا به نظر میرسه زبان لاتین برای مردمان اروپایی کاملا بیگانه و ناملموس نبوده و حداقل به خاطر تعالیم کلیسایی و مسیحیت یک آشنایی وجود داشته در نتیجه خیلی راحت و سریع متفکران اروپایی بر این زبان مسلط میشدند ، اما امروزه مسلط شدن یک متفکر چینی یا ایرانی به زبان انگلیسی راحت و آسان نیست. اگرچه نشدنی نیست اما به سهولت جایگاهی که زبان لاتین داشته نیست.
با اینکه نمیشه بر شکست یک زبان ساخته شده با قطعیت حکم راند ، اما به هرحال فکر میکنم ارزش اینو داره که یک زبان علمی برای جامعه علمی جهان ایجاد بشه یا بهتر از اون یک زبان جهان با جرح و تعدیل در سهولت فراگیری و کاربرد ، به جایگاه یک زبان علمیِ بینالمللی ارتقا پیدا کنه.
به نظرم یه چیزی که باعث میشه زبان های ساختگی با شکست مواجه بشن اینه که هیچ جامعه ای با اون زبان تعامل نمیکنه. هرچه قدر هم که یادگرفتنش آسون باشه…
ولی اگر یک زبان ساختگی بتونه واقعا انتقال مفاهیم پیچیده رو آسونتر کنه اونوقت نه تنها ضروریه بلکه رشد میکنه و ابزار قدرتمند کسانی میشه که به انتقال اون مفاهیم نیاز دارند.
مثلا زبان مشترک ریاضیات رو در نظر بگیرید، معادلات و مفاهیم پیچیده ریاضی به راحتی قابل فهم میشه. یادمه یک بار از تلویزیون اتفاقی برنامه ای رو دیدم که یک روحانی در کلاس درس حوزوی داشتند مفاهیمی هندسی درباره دایره و قطر و…درس میدادند ولی تمام مدت فقط با کلمات فارسی و عربی…و واقعا باید بگم که فهمیدن مفاهیم مورد نظرشون واقعا سخت بود با اینکه این مفاهیم رو میدونستم!
در کل منظورم اینه که فقط صرف ساده بودن قوانین برای یه زبان کافی نیست، یا باید جامعه ای باشه که فقط به اون زبان صحبت کنه یا اون زبان ، زبان اصلیش باشه یا باید انقدر در انتقال مفاهیم پیچیده دقیق باشه که برای کسانی که با اون مفاهیم سروکار دارند تبدیل به زبان اصلی بشه!
نمیدونم منظورتون رو درست متوجه شدم یا نه.
فکر میکنم منظورتون از «زبان ساختگی» اشاره به «زبان مخفی» باشه که توسط جامعۀ استفادهکنندگانش به صورت خودبخود (و نه با هدف قبلی) ساخته میشه.
مثل زندانیها که با زبان خاص خودشون حرف میزنن یا تعمیرکاران یا جراحان یا …
به قول ویکتور هوگو:
« زبان مخفی، رختکنی است که هرگاه زبان بخواهد کار بدی انجام دهد در آنجا لباس مبدل میپوشد»!
در این رابطه مطالعه کتاب «فرهنگ لغات زبان مخفی» تالیف «دکتر مهدی سمائی» خالی از لطف نیست (نشر مرکز 1382)
اخطار مهم:
این کتاب تمام تعالیم و زحمات والدینمون در راستای تربیت فرزند صالح و مودب رو از اساس مورد عنایت قرار خواهد داد! چون واژههایی داخلش هست که برای یادگرفتنشون در دنیای واقعی نیاز به 15 سال همنشینی در کنار زندانیان حبس ابده!!