احتمالا با من هم عقیده هستید که سبک زندگی ایرانی به میزان زیادی با سبک زندگی اروپایی ترکیب شده است. من همیشه با ترکیب دو چیز مخالف نیستم اما گاهی اوقات حس میکنم ترکیب دو چیز (حتی اگر هر دو خوب باشند) مشکلات و تعارضهایی به وجود میآورد.
یکی از تعارضهایی که همیشه توجه من را به خودش جلب میکند وجود همزمان فرش و مبلمان (و حتی تخت خواب) با هم است. به خصوص اگر به نحوه چیدن خانه توسط مادرانمان نگاه کنیم میبینیم که دوست دارند تمام خانه را فرش یا موکت کنند. فکر میکنم این تمایل از آنجا میآید که ایرانیها در دورانهای گذشته از فرش برای نشستن، خوابیدن و غذا خوردن استفاده میکردهاند. اما در عین حال ایرانیها دوست دارند که سبک زندگی اروپایی* را هم در خانههایشان پیادهسازی کنند. بنابراین همزمان از مبلمان، تختخواب و میز ناهارخوری در کنار فرش استفاده میکنند.
به نظرم این تعارضها باعث بروز مشکلات جدی شدهاند. یکی از این مشکلات که همگی با آن آشنا هستیم عمل زیبایی بینی است. لابد میپرسید عمل زیبایی بینی چه ارتباطی با سبک زندگی ایرانی-اروپایی دارد؟ اروپاییها معمولا بینیهای کوچکی دارند اما ما ایرانیها بینیهای بزرگتری داریم. من تقریبا به این باور رسیدهام که منشا عمل زیبایی بینی در ایران شبیه شدن هر چه بیشتر به اروپاییها است. فکر میکنم دقیقا به همین دلیل هم هست که دوست داریم موهایمان بلوند باشد و از موی مشکی خودمان راضی نیستیم.
یک مشکل دیگر که فشار آن به شدت بر روی جوانها حس میشود، بالا رفتن هزینههای زندگی در ایران است. ما باید چند برابر یک اروپایی وسایل خانه بخریم تا هم نیازهای سبک زندگی ایرانی را برآورده کند و هم سبک اروپایی را. برای مثال خریدن یک میز ناهارخوری هشت نفره در ایران برای یک زوج جوان امری طبیعی است در حالی که یک زوج اروپایی نهایتا یک میز دو یا چهار نفره میخرد (سبک زندگیاش اینگونه میطلبد). تجربه زندگی در اروپا به من نشان داد که با کمتر از ۱۰ میلیون تومان (۲۰۰۰ یورو) میتوان یک خانه خالی را کاملا تجهیز کرد اما آیا چنین کاری در ایران ممکن است؟
پرسش
شما چه تضادهای دیگری در زندگیتان میبینید که حذف آنها زندگی را برایتان راحتتر میکند؟
آیا سبک زندگی ایرانی-اروپایی را میپسندید؟ مشکلات این سبک زندگی چیست؟
*در اروپا معمولا کسی از فرش استفاده نمیکند. اگر هم بکند یک فرش شش متری تزیینی است. دلیلاش هم این است که مبلمان تمام نیازهایش را برآورده میکند.
عروسی های امروزی وپارتی ها:
به نظرم عروسی یعنی شادی کردن برای دوزوج جوانی که قراره برن سرخونه زندگیشون حالا قدیما این عروسی ها باجمع شدن اعضای خانواده ی عروس ودوماد توی خونه ی یکی از این دوطرف.ویک مهمونی مختصرباشام وتبریک وگاهی هم تنبک ودست زدن بر طرف میشد. ولی عروسی هایی که امروزه میبینم صرفا کتواک ورژه ی لباسه!دقیقا مدل لباس خانم هایی که توی مهمونی های مختلط{یاهمون پارتی به سبک اروپایی وکلوب های شبانه}میبینیم با لباس مدل ها که تفاوت نداره که هیچ مهمونی های مختلط عروسی هم که هیچ ،تبدیل شده به کلوب شبانه!
این سبک زندگی علاوه بر مصرف گرایی وتجمل گرایی و…باعقیده ی ایرانی های قدیم یکم تفاوت داره وبه نظرم این یکی از مواردی که نام بردید وتاکید کردید که باعث ایجاد تضاد میشه وزیاد جالب نیست.
فکرمیکنم برای قوم های بختیاری با اداب ورسوم مخصوص برگزار میشده وساز ودهل خاصی داشتند ولی اصفهانی ها تاجایی که من میدونم اینجوری نبوده!یااگرهخ بوده خونچه وبله برون وازاین حرف ها بوده که تا دوروز تموم میشده.حتی فکرمیکنم توی فیلم اتش عشق بود که عروسی اصفهانی ها روقشنگ نشون داد!
تضاد خندهدار ولی مهمیه: دستمال توالت، کارکردش و نحوهی استفاده ازش در توالتهای ایرانی!
تو توالت ایرانی که فرمش به مرور زمان تغییر نکرده، آب و شلنگ یه جز مهم هستن! و باعث میشن فضا از یه رطوبت بالایی برخوردار شه، حالا تو همچین فضای مرطوبی بیای دستمال توالت بذاری که کارش جذب رطوبت هست و بعد از اون دستمال برای موارد بهداشتی استفاده هم بکنی، دیگه … .
یه مشکلی که شخصا دارم اینه که دستمال توالت رو کجا بذاری که هم تمیز بمونه و هم در موقع نیاز حتما بهش دسترسی داشته باشی!
یه تضاد دیگه که ممکنه ربطی به سبک زندگی ایرانی-اروپایی نداشته باشه؛ تعداد ستهای ظرف و ظروفی هست که هر کسی داره! به نظرم تو ایران که آب کمه، و هزینهی تشکیل خانواده هم بالاس، بهتره هر کسی نهایتا یک دست بشقاب و قاشق داشته باشه و به همین شکل سایر ظرفها. این طوری دیگه انباری از ظرفهای نشستهی خشک شده، تو ظرفشویی ایجاد نمیشه و این قدر فضا (کابینت و بوفه و …) برای نگهداریشون نیاز نیست.
تضاد دیگری که من به نظرم میرسه وجود مهریه های سنگین و طلب حقوق برابر از طرف خانمهاست. خانمها اگر طرفدار حقوق برابر با آقایان هستند باید از مهریه های سنگین اجتناب کنند تا عدالت برقرار بشه./فکر کنم خط قرمز ها را درنوردیدم.منتظر پاسخهای کوبنده میمانم
این مساله برای منم سواله!
البته غیر از وجود رطوبت، از نظر من مواد سمی هم در توالت وجود داره که قطعا به دستمال و حوله ها سرایت میکنه و حوله هم نباید در توالت قرار بگیره که متاسفانه زیاد دیده میشه…
فرهنگ مهمانی رفتن و دید و بازدید در ایران خیلی مهمه و به همین خاطر هر کسی باید تعداد زیادی بشقاب و قاشق و قابلمه و … داشته باشه
من این مساله رو با وجود رستوران ها در تضاد میبینم. رستوران میزبان مهمان های ماست و اگر کسی میخواد دیگری رو به صرف غذا دعوت اش کنه، باید این اتفاق در رستوران بیفته. خانه حریم شخصی فرده و فقط اشخاص خیلی نزدیک و صمیمی فرد می توانند وارد این حریم بشن …
البته مهریه ها را معمولا خانواده ها تعیین میکنن و نه دخترخانم ها. دلیلش هم بی اعتمادی نسبت به اینده ای هست که برای دخترهایشان میبینند و البته شرایط نابرابر موجود.
کافیه شرایط برابر در جامعه را ایجاد کنیم تا تضاد در مهریه خود بخود حذف میشه.
اساسا من با برابری حقوق زن و مرد مخالفم
بنظرم اگر اعتراضی هم باشه، باید از طرف آقایون برای برابری با حقوق خانم ها طرح بشه.مثلا همین بحث مهریه، نفقه، وظیفه ی فراهم کردن مایحتاج منزل… اینها همه دشواری هایی هست که بر دوش آقایونه
آقایون چ حقوقی دارن که ما باید به دنبال یکسانی با اونها باشیم؟
من فکر می کنم که فرهنگ ایرانی-غربی (شرقی-غربی) اتفاق خوبی هست ولی باید درست پیروی بشه. مثلن زوج جوانی که تازه ازدواج کردن یه خونه 60 متری براشون کافیه و لوازم هم متناسب به 60 متر باید خریداری بشه و تعداد افراد. وقتی تصمیم به گسترش خانواده گرفتن باید خونه بزرگتری خریداری کنن و لوازم رو هم متناسب با اون به روز کنن.
اما چیزی که جلو خوب انجام شدن این اتفاق رو می گیره جرقه زدن فرهنگ ها کنار هم هست برای مثال ما همسایه ای داشتیم که توی زمستون دمای خونه رو جوری بالا می بردن که شلوارک و زیرپوش می پوشیدن داخل خونه و گاهی هم از شدت گرما پنجره رو باز می کردن و پنکه هم روشن می کردن. خوب این تقصیر فرهنگ شرقی-غربی ما نیست که غرب به ما یاد داده زیرپوش و شلوارک بپوشیم مشکل از ماست که الگوی مصرف بدی داریم.
@lolmol@moalem هردو حرفتون محترم هست ولی دو تا موضوع یکی این که شرق به خانواده نگاه بنیادیتری داره و خانواده رو بخشی از هویت خودش می دونه برای مثال هر فرد با نام پدرش شناخته می شد در زمان قدیم و هنوز هم در کشور خودمون با اینکه نام خانوادگی استفاده میشه ولی در بسیاری موارد نام پدر رو هم ذکر می کنیم.
من فکر می کنم نگاه ما به فرهنگ شرقی-غربی باید جوری باشه که احساس راحتی کنیم نه اینکه در بند باشیم.
یکم با این حرف که خونه حریم خصوصی هست مخالفم چون ما خیلی از چیز های خصوصی خودمون رو با افراد شریک میشیم برای مثال لحظه های خوبی که داریم. شاید البته من معنای متفاوتی از حریم خصوصی می دونم.
فکر کنم این موضوع و این رفتار ایرانی ها که برای از دنیا رفتن افراد مراسم می گیرن بازمونده تاریخ کهن ماست زمانی که مادر کنیه بودیم (مهریه و شیر بهاو…) و زمانی که جشن می گرفته که فلانی مرد چه خوب شد ما نمردیم (مراسم ختم، هفته و…)
هاهاها!
به نظرم با توجه به ضعف هایی که حقوق زن تو قانون کشور داره مهریه چیز بدی نیست. مثلن طبق قانون زن اختیاری در رد درخواست رابطه جنسی از طرف همسرش نداره، درحالیکه تو قانون خیلی از کشورها این تجاوز محسوب میشه. حالا یه قانونی میگه تا وقتی مهریه پرداخت نشده زن قانونن حق داره بگه نه!!!
چند تا از مشاهدات عینی.
تو زندگی غربی بچه ها خیلی زودتر به نظرم به استقلال و البته چگونگی ارتباط با جنس مخالف میرسند و البته حالا درست یا غلط با توجه به شرایط غرب خیلی زودتر همسر یا پارتنرشون رو انتخاب میکنن. ما هم این قضیه پارتنر یا دوست و غیره رو برداشتیم و بعد با توجه به محدودیتهاا و عرفهایی ایرانی بخشهایی از اون رو حذف کردیم و در نتیجه از اون قضیه یه پوسته باقی میمونه که خیلی وقتها همراه با صدمات عاطفی و یا سایر صدمات خواهد بود.
نکته جالبتر که الان تو المان خیلی مشاهده میکنم کسرت خونه هایی پونزده بیست سی یا چهل متریه که مثلا برایی یه زوج جوان خونه چهل متری خیلی ایده اله و جالبتر اینکه در اطراف دانشگاه ها به وفور یافت میشه که در نتیجه زوجهایی دانشجو با هزینه خیلی کم میتونن همزمان که درس میخونن زندگی هم بکنند.
در مورد زنان و حقوقشون.
واقعیت تو اینجا من به یک پارادوکس جالب برخوردم. وقتی میخواستم به هم گروهی هایی خانمم کمک کنم این کار نه تنها خوشایند اونها نبود بلکه باعث ایجاد حس ناراحتی هم در اونها میشد. بعدها که ازشون بیشتر پرسیدم میگفتند که این یه جوری وانمود کردن به قدرتمند بودن مردان در مقابل زنان است.
اما مهمترین نکته ای که به خصوص از زندگی در اینجا من به چشم دیدم دوری از کارهایی و انتخابهایی ظاهر مابانه است. یا به تعبیری دوری از تجمل. واقعیت خانواده هایی ثروتمند همانند خانواده هایی ثروتمند ایرانی تجملات خودشون رو حتی خیلی پر رنگتر دارند ولیی قشر متوسط هیچ وقت کمتر یه دنبال تجملند و یه نکته خیلی جالب از مشاهداتم در المان این یود که بیشتر خودروها اینجا استیشن هستن نه سدان و این موضوع به خاطر بهره بردایی بیشتر از خودرو مورد توجه قرار گرفته. و یا شاید اگه با خیلی از ادمهاا تو االمان صحبت بکنید خواهید دید که خیلی شبیه به ما مدام و پشت سر هم لباسهاشون رو عوض نمی کنند و سعی نمی کنند کمبود اعتماد به نفسشون رو با لباس پوشش بدهند. جالبتر اینکه جواهرات خیلی تو زندگی روزمره به چشم نمیاد و البته تو حالات ویژه هم خیلی بولد نیست.
این موضوع به نظر من بیشتر در راستای گذار به مدرنیته هست یعنی همین الان هم مثلا میبینیم که از فرش کمتر استفاده میشه و بیشتر حالت تزئینی داره پیدا میکنه برای زوجهای جوان.
چنین اتفاقاتی طبیعی هست البته به شرط اینکه تقلید کورکورانه و بدون فکر نباشه و علایق فرهنگی خود را در نظر گرفت.
حرفای شما تاحدودی درسته. اما حتی اروپایی ها هم با خرید فرش و مبلمان کنار هم، خونشون رو قشنگ تر میکنن. حتی دیگه همه میدونن که خارجیا علاقه خاصی به فرشای ایرانی دارن.
اما خب راست میگی شاید اروپایی ها کمتر چشم و هم چشمی داشته باشن برا همین یه سری هزینه های الکیشون حذف میشه. البته که باید اینم گفت اونا هر هزینه ای هم داشته باشن، با حقوقشون همخوانی داره و مجبور نیستن بدوعن تا به تورم برسن.