بیاین با هم مجموعه ای از ۱۰۰ تا ترفند که به بحث بهتر کمک میکنه رو جمعآوری کنیم! این ترفندها میتونه تو بحثهای مختلفی که با خانواده، دوستان، اعضای جامعه یا پادپرس داریم به کارمون بیاد و به گفتگوهای شیرینتر و پربارتری منجر شه و جلوی جر و بحثهای بی فایده رو بگیره.
منظورم از بحث خوب، بحثی هست که به حاشیه کشیده نمیشه و جنبههای مختلف موضوع به خوبی درش باز میشه و در ضمن تا آخر ماجرا، طرفین بحث به صحبت هم گوش میدن.
چه کارهایی بوده که موقع بحث کردن انجام دادید و کمک کرده موضوع مورد نظرتون رو به خوبی به طرف مقابل منتقل کنین و ایشون گوش بدن؟
معمولترین روشی که استفاده میکنم اینه که طرف مقابل رو در بحث مشارکت میدم. اگر این مشارکت خود به خود باشه، به طرفم فضا میدم که حرف بزنه و این باعث علاقه برای ادامه بحث میشه.
ولی اگر خود شخص این حس رو نداره، با سئوالهای ساده در زمانهای مناسب، «اون مطلب رو خوندی یا این رو دیدی یا … » سعی میکنم حس مشارکت رو در اون بیدار کنم. خیلی وقتها این روش ممکنه کمی مسیر حرفهایی که دارم میگم رو منحرف کنه ولی تاثیرشون رو خیلی بیشتر میکنه و ارزشش رو داره!
بحث یه تعامل دوطرفهست، اگر شما از اول برنامه کاملی برای حرفهای خودتون داشته باشین و طرف مقابل اهمیتی در این برنامه نداشته باشه (یعنی مسیر مشخصه بنابراین انگار یه سخنرانیه تا یک مکالمه دوطرفه)، اون هم همین واکنش رو در مقابل شما خواهد داشت و اهمیت زیادی به حرفتون نمیده (معمولا)
جدا از این که بعدا جواب این سوال را کامل تر میدم اما دوست دارم الان یه یک تکنیک که یکی از اساتیدم استفاده می کرد (احسان جهاندارپور ) اشاره کنم. وقتی با نظر کسی مخالف بود این جوری بحث را دست می گرفت:
( با خنده )
-آفرین…
نه!
این جوری کاری می کرد که هم بخندی، هم مشتاق گوش بدی که چرا نه؟؟؟
بحث رو آروم کردن و حذف تنش ها اولویت اوله بعدش یک سری اصول قراردادی که هر دومون بهش معتقدیم رو بیان میکنیم . در زمان حرف زدن طرف مقابل با زبان بدن او را همراهی کنیم و به معنای واقعی گوش بدیم و اون رو همراهی کنیم نه برای مچ گیری یا لزوما رد ادعای فرد مقابل. ولی وسط حرفش نپریم.
بحث رو با سوالات مفهومی از مبحث مورد نظر به فرد یا افراد مقابل جذاب تر کنیم . در بحث های دو طرفه ای که دارید نتیجه گیری خودتون رو به همه تحمیل نکنید. هدف از بحث باید روشن شدن دیدگاه های افراد و رسیدن به جوابهای درست و حقیقی باشه.
زیاد هم نباید جدی بود و بحث رو جدی گرفت تا بحث جذاب شه و امکان اشتباه رو به همه افراد داد. از بازی و چالش و گفتگوهای جذاب حین تشریح یک مبحث هم نباید غافل موند
دوستان نکات خیلی کاربردی گفتن ، منم پیشنهاداتی دارم که در موارد عمومی برای ترغیب گروه به شرکت در بحث ،ممکنه مفید باشه:
ساده و عمومی جلوه دادن بحث و پرهیز از به کار بردن لغات خیلی سنگین و تخصصی
این مورد مخصوصا وقتی بچه ها مخاطب ما باشند خیلی خوب جواب میده. چون با این کار به مخاطب اعتماد به نفس میدیم و با زبان بی زبانی این پیام رو منتقل میکنیم که: بله.شما هم توانایی شرکت توی بحث و ابراز نظر رو دارید.
خنده و شوخی رو تا حدی که نوع بحث و فضا اجازه میده چاشنی صحبت هامون کنیم. حتی یه مطلب خیلی فنی و جدی و ظاهرا خشک وقتی طنز و شوخی واردش بشه گروه رو جذب میکنه که در بدترین حالت بحث ها رو با علاقه ی بیشتری بشنوند (حتی اگه خودشون شرکت نکنند). ضمن اینکه شوخی و طنز خلاقیت آدمها رو به شدت تحریک میکنه
ارجاع دادن به صحبت کسانی که توی بحث شرکت کردند ،راهکار خوبی هست که نشون بدیم چقدر صحبت اون فرد اهمیت داره و وقتی به افراد حس ارزشمند بودن و مهم بودن بدیم ،افراد بیشتری برای تجربه کردن این حس خوب ارزشمند بودن ناخودآگاه تمایل به شرکت بیشتری در بحث خواهند داشت.
طرح سوال به صورت معما:تا حالا دقت کردین بیشتر مردم دوست دارند سوالاتی رو جواب بدن که ثابت میکنه چقدر باهوش هستند؟
فعلا این چهار مورد بیشتر به مغزم نرسید، فسفرهای مغزم ته کشیده . ماهی در دسترس نیست این وقت شبی. به نظرتون یه لیوان چایی چند میکروگرم فسفر داره؟
با توجه به ارتباط هایی که با آدم های مختلفی داشتم و تجربه هایی که به دست آوردم، می تونم به دو مورد اشاره کنم.
فکر می کنم اگر بحثی بخواد صورت بگیره و ادامه پیدا کنه، لازمش اینه که دو طرف، از یه ارتفاع یکسان به هم نگاه کنن و به این معنیه که، یکی از طرفین نوعی رفتار نکنه که احساس خود برتر بینی در دیگری ایجاد کنه. من خودم این نکته رو تو محیط های مختلف جامعه تست کردم و به این نتیجه رسیدم که یه گفتگو مستقل از تمام برچسب هایی که داری و دارد، می تونه به بحث های خوبی منجر بشه.
مورد بعدی، تجربه ی حس “من میدانم و همین که می گویم درسته”، توسط هر کدام از طرفین، می تونه باعث اتمام بحث بشه. فکر می کنم که یه گفتگوی خوب، با یه حس مشارکت و یادگیری در دو طرف می تونه به وجود بیاد.در تجربه این مورد، در مواقعی خودم باعثش بودم و در مواقعی هم طرف مقابل، و در هر دو، بحث تحت تاثیر این مورد قرار گرفته است.
فکر می کنم اگر بخواهیم یه بحث رو سریعن به خاتمه بکشونیم، کافیه تو رفتارمون هر دو مورد رو لحاظ کنیم. با دیدی از بالا و القای حس “من میدانم و همین که می گویم درسته” به طرف مقابل، می تونیم بحث رو تموم کنیم (معکوس نگاه کردن به مسئله)