اگر تو راهی که داری میری بفهمی دلت راضی نیست دور میزنی؟
این اولین سوالی بود که بعد از دیدن سهیل تو بالکن تیوان، خوردن یه لیوان چایی (سیگار نمیکشیدیم بابا ) و آشنایی با پادپرس؛ تو پادپرس مطرح کردم.
اولین سوال و بزرگترین دغدغه ذهنی اون روزای من این بود که «بعد 7 سال متالوژی خوندن، دانشگاه تهران رو ول کنم و برم سراغ شاخه ای که علاقه دارم یا نه؟». پادپرس و جواب های بعدش هر روز بیشتر از قبل به این مسیر مطمئنم کرد. انقدری که الان دیگه خیلی مطمئنم و میگم بسه انقدر جواب پای اون پست نزارین ذوق مرگ شدم.
انتخاب من، مسیر طراحی تجربه کاربری و به طور خاص تر طراحی گیمیفیکیشن[1] بود. یعنی استفاده از تفکر بازی و اِلِمان های جذاب بازی و روش بازی،که برای هر کسی متفاوته، در جهت جذاب تر کردن یک موضوع و حل مسئله ها. دقیقترش رو میتونین تو وبسایتم بخونین[2]:
تو این یک سال و خورده ای به پادپرس هم نزدیک بودم و هم دور؛ اما همیشه دوست داشتم یه روز برگردم و اون حس اول کار پادپرس رو جبران کنم. برای همین خیلی یهویی و زیر پوستی یه اکانت درست کردم و شروع کردم بررسی پادپرس از نظر گیمیفیکیشن. در مجموع ۶ مقاله، تلاش کردم پادپُرس رو از منظر گیمیفیکیشن بررسی و نقد کنم و در اختیار سایر پادپُرسیا قرار بدم. کلیت ماجرا از این قراره:
- پادپُرس به عنوان یه پلت فرم نوآوری باز؛ همین مقاله.
- مرحلهی کشف پادپُرس توسط کاربر
- مرحلهی آشنایی کاربر با پادپُرس
- مرحلهی درگیری کاربر با پادپُرس
- مرحلهی پایان بازی پادپُرس
- جمعبندی
من یه کلاه سیاهم و تمام تلاشم رو کردم که خیلی خوب پادپرس رو زیر مشت و لگد خودم گرفته و لهش کنم امیدوارم موفق شده باشم.
پادپرس به خودی خود جذاب هست، اما راه و رسم پادپُرس و پادپُرسی قناعت نیست: پادپُرس، میتونه بهتر و جذابتر هم باشه!
پلت فرم نوآوری جمعی پادپرس برای جذاب تر شدن نیاز به نهادینه کردن یک تفکر و نگرش در افراد مختلف داره و این کار به روش معمول اصلا کار آسونی نیست.
بریم اولین قسمت از این نقد سازنده رو بخونیم.
شروع بازیوارسازی در پلتفرم های نوآوری باز: حس غالب
وقتی بحث از نوآوری جمعی و پلتفرم های نوآوری جمعی میشه، میتونیم حدس بزنیم که این مفهوم از طریق دو میل درونی اصلی به ما انگیزه میده:
-
میل درونی اول: معنای حماسی و ندای درون
کاربرا به خاطر حفاظت از دانش بشر و انتقال و ثبت تجربیات با این پلتفرم ها کار می کنن و این حس رو دارن که برای مفهومی بزرگتر از «خود» کاری کردن. -
میل درونی پنجم: نفوذ اجتماعی و وابستگی به یک قشر خاص
این که خودت رو متعلق به یک جامعه متفاوت و خاص بدونی، انگیزه ای هست که اغلب در این پلتفرم ها تقویت میشه: اینجا فرد حس می کنه عضو یک جامعه پر از افراد متفکره و سعی می کنه با ادامه فعالیت در این جامعه خودشو با اون ها منطبق کنه.
نکته ای که وجود داره اینه که وقتی پلتفرم های جدید نوآوری جمعی کارشون رو شروع میکنن، سعی میکنن از این دو تا میل درونی بیشتر و بهتر استفاده کنن. اما پادپرس، برای ورود به صنعت به چیزی بیشتر از این میل های درونی نیاز داشت تا با ایجاد یک تجربه جدید، موفقیت متفاوتی هم رقم بزنه.
نقطه تمایز پادپرس چیه؟
پادپرس این کار رو با استفاده از قدرت خلاقیت و بروز و ظهور اون و همچنین استفاده متفاوت از تمایل به موفقیت ها و تصاحب ایجاد کرد.
هدف پادپرس تنها ارائه یه راه حل نیست؛
بلکه همون جور که خودشون میگن،
هدف یادگیری مستمره.
هدف یادگیری به صورت جمعیه.
این هدف بارها در پادپرس مطرح شده؛ چه در راهنمای جامعه:
و چه اخیرا از طریق بنر اصلی سایت:
هر کدوم از اعضای این جامعه به نوعی خودش رو موظف میدونه تا خلاقانه ترین و مستندترین جواب ها رو در اختیار دیگران بزاره.
بازی وار سازی ↩︎
راستی من تو این متن، از بعضی کلمات رایج تو گیمیفیکیشن استفاده کردم، سعی کردم تا جایی که میتونم ساده بنویسم ولی جاهایی که ناگزیر بودم به منابع مختلفی که خودم جمع کردم ارجاع دادم تا متنم هم مختصر-مفید بمونه و هم جا برای یادگیری افراد علاقهمند باز باشه. پس برای مطالعهی بیشتر میتونین به لینکها هم سر بزنین. ↩︎