چه طور یک مقاله ی خوب بنویسم؟

تجربه‌ای الهامبخش از نوشتن مقاله توسط یک استاد

یه استادی داشتم که برای نوشتن دو مقاله از همراهیش بهره بردم. دو تا نکته داشت که برای من الهامبخش بود:

  1. وقتی درفت مقاله رو دادم دستش، یه مدت ۱۰-۱۵ روز خبری ازش نبود. طوری که فکر کردم بی خیال شده. بعد دو هفته، ایمیل زد که من کار رو خوندم. بعد چهار هفته ایمیل زد که خب به اندازه ی کافی از کار دور بودم و میخوام شروع کنم به نوشتن. و بعد یکی- دو ماه دیگه درفتی که بهش تحویل داده بودیم رو فرستاد، ساختارش از این رو به اون رو شده. در عین حال تقریبا از همون جمله بندی ها، روابط، شکل هایی که در درفت اولیه بود استفاده کرده بود.

    بعدتر فهمیدم نکته ی این همه گپ زمانی اینه اول همه ی جزئیات موجود رو می خونده و باهاش آشنا میشده، و بعد به ذهنش فرصت میداد از جزئیات کار دور شه تا بتونه داستان کلی رو در ذهنش بنویسه. یعنی چارچوبی برای کار در بیاره.

    و این چارچوب به هیچ وجه همون چارچوب انجام کار نبود! بلکه چارچوب یا قالبی بود که به کمکش میشد ارزش داده هایی که به دست آورده بودیم رو به طرف مقابل منتقل کنیم.

  2. این استاد یه اسباب بازی داشت که مدلی بود از سیستم مورد مطالعه ش. این اسباب بازی ساده همیشه تقریبا همراهش بود، و به کمک همین اسباب بازی هر موقع فرصت گیر میاورد برای افراد غریبه و اشنا توضیح میداد چی کار میکنه. و اتفاقا خیلی از ایده های جدیدی که برای پیاده سازی سرش بحث میکردیم، در میومد که از بحث سر شام با فلانی (که کاملا بی ربط به کار هست) ناشی شده. این دقیقا مشابه اینه که محصولی داری که هر لحظه در حال داستان سرایی در باره ش هستی. و … .

6 پسندیده